به گزارش خامی [2]، به نقل از طنین یاس، جراحی رهبر انقلاب اسلامی، خبری بود که برای ساعتی دل دوستداران ولایت و عاشقان رهبری را سخت نگران کرد. تلخی خبری که اگر چه ساعتی بعد با اعلام موفقیت آمیز بودن عمل و سلامتی معظم له دل امت اسلامی را در اقصی نقاط جهان شاد و به جان ها امید تازه بخشید؛ اما کاش هیچگاه از خروجی رسانه های بر کام مردم نمی نشست.
این اتقاق اگر چه خوشایند نبود و همه خواستار سلامتی و طول عمر رهبر عظیم انقلاب هستند اما از دریچه ای دیگر فرصتی شد برای ابراز محبت و درود و سلام های بی پایان مردم تا بار دیگر چشم بدخواهان " کور" شود.
این دل نوشته، ابراز ارادت و عشق " بارانی" دانشجوی رشته معارف دانشگاه الزهراء (س) است که برای طنین یاس ارسال کرده است:
به نام خدا
از شما که قرار باشد سخن بگویم سخت است؛ آن قدر سخت که تصورش را هم نمی کنید. نمیدانم چرا دستپاچه می شوم. بارها و بارها دست به قلم برده ام و بزرگ نوشته ام اما این بار فرق دارد!
اصلا شما فرق دارید، نمی دانم! رنگ می بازم یا برافروخته می شوم از ابهت و عشق... قلم انگار بی آن که متکی به من باشد بر سپیدی کاغذ می نشیند.
شما با همه فرق دارید.نمی دانم از کجا آغاز کنم. آن روز ظهر از کسی شنیدم ماجرای بیماریتان را بستری شدنتان را و این طول درمان 5 روزه!
ما طاقت یک روز را هم نداریم چه رسد به پنج روز. نگفتید این همه قلب هایی که در دل؛ شما را جای داده از این کسالت نگرانند و می ترسند؟هر چه می کنم ذهنم آرام نمی گیرد. ما اگر دغدغه هایمان به شما ختم نشود چه کنیم؟به شما ختم می شود که اینگونه از دیدن بسترتان دل آزرده ایم.خدا را شکر که خوبید خدا را شکر که هستید تا دغدغه مندانه به یادتان باشیم.
این روزها کارمان شده دوری و دعا، شده دوری و امن یجیب، شده دیدن و غصه خوردن... و هر شب به امید ترخیص اخبار دیدن.
آن قدر غبطه میخورم به حال کسانی که تا بالای سرتان می آیند و طلب شفای عاجل می کنند و شما با تشکری توأم با لبخند پاسخشان را می دهید و من با حسرت نگاه می کنم. کاش می شد تمام این ها را از نزدیک بگویم. کاش می شد با این علاقه هدفم را اثبات کنم. آدم باید نایب امامش را دوست بدارد باید او را در دل جای دهد. ما را تاب و توان خار به دست شما نیست چه رسد به چاقوی جراحی. جای ما نیستید و این گونه "ولی" را در بستر نمی بینید. راستی اصلا می دانید چه قدر برایمان عزیز هستید؟ آن قدر زیاد که احدی جز خدای یگانه از آن آگاه نیست.
بعد از امام (ره) به شما پناه آوردیم،نسل من جز خاطرات پدرانشان از امام(ره) نمی داند. نسل من از آن وجود ملکوتی تصویر زنده ندارد، جز عکس های به جامانده جز سخنان باز ماندگان "ولی امر" نسل من شما هستید.
به ما گفته اند در جاده ولایت تنها فرمان بردار شما باشیم.
اگر می دانستید که چه قدر دل ها به تپش های تند تر از همیشه افتاده هیچ گاه مریض نمی شدید.
شما کجا و تخت بیمارستان کجا؟
تناسبی ندارد این وجود روحانی با بالین و بستر.
[3]
چرا مراقب خود نبودید؟
آن روز دلم به یکباره گرفت و اندوه جای شادی نشست اما از اینکه به سلامت عبور کردید، برق شادی در میان امت روشن شد. حالا نماز شکر تنها حسن ختام این ماجراست.
شما نمی دانید که چه قدر برای امتی که جز شما را ندارد عزیز هستید و من از سر همین عزت است که نمی دانم چگونه بنویسم. همین است که نوشتنم را سخت می کند.
خیالمان راحت است که حالتان خوب و کسالت به حمد لله برطرف شده حالمان خوش است از احوالات شما که رو به بهبود می رود.
آری به خدا کابوس است برایمان شما را بر تخت بیماری دیدن .شما را به خدا مراقب سلامتی خود باشید که این رهروان ولایت سخت دلبسته شمایند.
برایمان دنیای بی فکر و دغدغه ولایت بی معناست و چه کنیم که نمی توان این همه ارادت در پاره های کاغذ بیان کرد.
افسوس که نمیتوان جای شما در بستر بود، تا امام امت حتی برای یک شب هم طعم بیماری نکشد.
حالا که فکر می کند یک نماز شکر کم است انگار باید به شکرانه این وجود پاک هر روز نماز شکر بخوانیم.
آقا خیالتان آسوده باشد و مطمئن از جاده ولایت و همراهانش ما همچنان سربه زیر در هوای کوی شما قدم می زنیم تا مگر دمی نفستان ما را جانی دوباره بخشد، نفسی که وصل است به مادرش زهرا (سلام الله علیها) نفسی که وصل است به علی اکبر (علیه السلام) و حسین (علیه السلام)
اماما زود از این بستر برخیزید که بیش از این چشمانمان توان این گونه دیدار را ندارد.
زود تر برخیزید
ما هر روز برای نماز شکر قامت میبندیم.
الله اکبر...
انتهای پیام /