به گزارش خامی، به نقل از ایل بانو نمی گوییم عامل اصلی فحشا و فرزندان نامشروع، منحصراً بی حجابی است. نمی گوییم استعمار ننگین و مسایل سیاسی مخرب در آن مؤثر نیست بلکه می گوییم یکی از عوامل مؤثر آن مسئله ی برهنگی و بی حجابی محسوب می شود.
با توجه به این که فحشا و از آن بدتر فرزندان نامشروع سرچشمه انواع جنایت ها در جوامع انسانی بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مسئله روشن تر می شود.هنگامی که می شنویم در انگلستان در هرسال طبق آمارف پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا می آید، و هنگامی که می شنویم جمعی از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کرده اند، نه به خاطر مسائل اخلاقی و مذهبی ، بلکه به خاطر خطراتی که فرزندان نامشروع برای امنیت جامعه به وجود آورده اند به گونه ای که در بسیاری از پرونده های جنایی پای آن ها در میان است. به اهمیت این مسئله کاملاً پی می بریم که مسئله گسترش فحشا حتی برای آن ها که هیچ اهمیتی برای مذهب و برنامه های اخلاقی قائل نیستند، فاجعه آفرین است.
بنا براین هر چیز که دامنه ی فساد جنسی را در جوامع انسانی گسترده سازد تهدیدی برای امنیت جامعه محسوب می شود و پیامدهای آن را هرگونه که حساب کنیم به زیان جامعه است.
شکی نیست که یکی از آثار بی حجابی، بی بندوباری و روابط نامشروع در یک بعد وسیع است. چنان که در دنیای غرب به خوبی دیده می شود و آثار نکبت بار روابط نامشروع بر کسی پوشیده نیست.
یکی از آن آثار آلوده شدن نسل و به دنبال آن سقط جنین و فرزندان نامشروع و غر قانونی است. که متأسفانه بر اثر عدم رعایت عفت و پوشش اسلامی، این آثار روز به روز در دنیا رو به افزایش است چنان که آمار نشان می دهد، این موضوع در کشورهایی که پوشش اسلامی رعایت نمی شود به مراتب بیشتر از کشورهایی است که پوشش اسلامی رعایت می شود.
طبق گزارشی که از طرف اداره تحقیقات اجتماعی آمریکا انتشار یافته، تعداد نوزادان غیر قانونی نسبت به ده سال قبل 47/ افزایش یافته است. بدون تردید یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی وجود چنین فرزندان بی سرپرستی است که اصل خلقتشان براساس انحراف پایه گذاری شده، و براثروجود زمینه نامساعد معنوی در آن هاف خطرات آن ها از نظر روانی بسیار قابل توجه جدی است.
چنین فرزندانی مسلماً طبیعی نیستند و چون پایه وجودشان بر اساس قانون شکنی پی ریزی شده، تا حدود زیادی به گناه و قانون شکنی متمایلند، زیرا میوه گناه اند. امام صادق(ع) فرمودند:«انه نحن الی %D@���Xرام و الاستخفاف بالدین و سوءالمحضر. فرزند زنا متمایل به گناه و سبک شمردن دین و بدرفتاری با مردم است»(سفینه البحار-ج1-ص65)
آمارهای وحشتناکی که از میزان فساد و فحشا و فرزندان نامشروع در جوامع غربی منتشر شده بیانگر این است که دنیای امروز در اثر بی توجهی به تعالیم آسمانی و گرایش به بی بندوباری جنسی، در جهنم سوزانی از فساد و فحشا دست و پا می زند و راه فراری برای خود باز نمی یابد و هر روز بیش از بیش در این منجلاب تعفن و بنیاد بر باد ده فرو می رود.
در اینجا تنها به گوشه ای از این آمار و ارقام می پردازیم:
امروز در جهان 90 میلیون جوان زیر 20 سال از خانواده طرد شده و بدون خانه و کاشانه حیران و سرگردان در خیابان ها زندگی می کنند.علاوه بر این سالیانه 27هزار کودک نامشروع در سوئد 7 میلیونی تحویل جامعه داده می شود، 70 درصد دختران قبل از ازدواج در این کشور به طور ناشمروع باردار می شوند.
در آمریکا از هر 4 نوزادی که متولد می شود یکی نامشروع است در سال 1979 بیش از 597 هزار کودک ناشمروع در آمریکا متولد شده است.
تحقیقات کالج سلطنتی مسائل مربوط به امور زایمان انگلیس نشان می دهد که در 20 سال گذشته، میزان سقط جنین توسط دختران نوجوان 13 تا 19 ساله در انگلیس 4 برابر افزایش یافته است.
روزنامه تایمز می نویسد: همچنان بر اساس تحقیقات در سال گذشته در انگلستان و ویلز173هزار و 900 مورد سقط جنین به طور قانونی صورت گرفته است که تقریبا1/3 این رقم متعلق به دختران نوجوان زیر 20 سال بوده است.
این روزنامه افزود که در سال 1969 تعداد زنان 15 تا 19 سال که سقط جنین کردند، از 112 هزار نفر تجاوز نمی کرد. این رقم تا سال 1988 به 37 هزار نفر افزایش یافت. میزان کورتاژی یک ساله ایالات متحده آمریکا بالغ بر یک مبلیون فقره است که 65 در صد آن مربوط به مناسبات نامشروع و روابط آزاد و 50 درصد آن مربوط به دختران شوهر نکرده است.
بر طبق محاسبه فوق در عرض 10 سال یعنی از سال 1960 تا 1970 ده میلیون کودک زنده به وسیله کورتاژ کشته شده اند.در مدارس آمریکا سالی 500 هزار کورتاژ انجام می گیرد. آمار نشان می دهد سالانه تنها در لندن 50 هزار کودک کورتاژ جنایی انجام می گیرد که 50 درصد مربوط به دوشیزگان و 40 درصد آن ها مربوط به نداشتن روابط آزاد و نامشروع است.
بی بندو باری در پوشش، سبب بی بندو باری در روابط جنسی است
دلیل دیگر ما بر این که افراد جامعه و مخصوصاً زنان نمی تواند به هر شکل و اندازه ای باشد و باید حد و ضابطه ای داشته باشد، این است که اصولاً بی بندوباری در پوشش و لباس نهایتاً موجب بی بندو باری در تحریک غریزه جنسی است. تحقیقات علمی و فیزیولوژی و روان شناسی در باب تفاوت های جسمی و روحی زن و مرد ثابت کرده است که مردان نسبت به محرک های چشمی شهوت انگیز، حساس تر از زنانند. و برعکس زنان در مقابل محرک های لمسی حساسیت بیشتری دارند.
یکی از روانشناسان در این زمینه می نویسد:مردان بالغ به محرک های بینایی شهواتی حساسیت بیشتری دارند. این نقطه ضعف مرد در زندگی روزمره اش همواره به چشم می خورد و به صورت های گوناگون، از جمله تهیه عکس ها،مجلات و فیلم های سکسی مورد بهره برداری قرار می گیرد. زنان به محرک های لمسی حساسیت بیشتری دارند این تفاوت حساسیت از همان اویل، تحت تأثیر اندروژن ها شکل می گیرد.(نقل از مقاله ی تفاوت های زن و مرد از نظر فیزیولوژی و روان شناسی دکتر محمود بهزاد.)
بر این اساس گفتیم که بی بندوباری در پوشش تن، به معنی نپذیرفتن هیچ ضابطه ای و محدودیتی در تحریک غریزه جنسی است. و اگر جامعه ای،برای تحریک غریزه جنسی قاعده و حدودی نداشته باشد،ناچار باید در رابطه جنسی افراد نیز قاعده و نظم و ضابطه ای وجود نداشته باشد چون تحریک بی ضابطه، مستلزم ارضای بی ضابطه ی غریزه جنسی است و کدام جامعه را می شناسیم که ارضای بی ضابطه ی غریزه جنسی را پذیرفته باشد؟
آیا این همه تجربه در طول تاریخ و عرض جغرافیا کافی نیست تا بدانیم اگر مسئله ی جنسی بدون ضابطه می بود پس هر حیوانی در هر زمان و هر کجا با هر حیوان دیگر در می آمیخت؟ مگر نه این است که در جامعه ی حیوانی نیز جفت هر حیوانی مشخص و معلوم است؟ آیا در کشورهایی از قبیل دانمارک و سوئد و کشورهای شبه جزیره اسکاندیناوی که محدودیت روابط جنسی از سایر ممالک کم تر است مشکل حل شده است؟ آیا شگفت نیست که در این کشورها که قاعدتاً باید آرامش روانی و روحی ایجاد شده باشد آمار خودکشی از سایر کشورها بیشتر است؟(برگرفته از کتاب فرهنگ برهنگی وبرهنگی فرهنگی دکتر حداد عادل)
به هر حال میان بی بندوباری در پوشش و بی بندوباری در ورابط جنسی و میان بی حجابی و جرایم جنسی رابطه مستقیمی برقرار است. یعنی هر قدر زن ها برهنه تر در جامعه ظاهر شودند تخلفات جنسی افزایش داشته و برعکس هر اندازه زنان پوشیده تر بوده اند جرایم و انحرافات جنسی کاهش یافته است.
بر پایه برخی تحقیقات، جرایم جنسی در فصل گرما نسبت به سایر فصول افزایش داشته و در مناطق گرمسیری نیز درصد جرایم جنسی افزون تر از مناطق سردسیری بوده است. قطعاً یکی از علل این تفاوت ها، این است که در فصل سرما و در مناطق سردسیری ، زن ها اضطراراً کمتر از خانه خارج می شوند و به همین علت تحریکات جنسی کمتر و جرایم جنسی کاهش می یابد. ولی در فصل گرما و مناطق گرمسیری بر عکس زمینه برای خروج از منزل وظهور بی بندو بارانه و با پوشش نامناسب فراهم تر و تحریکات جنسی هم بیشتر و در نتیجه بی بندوباری جنسی و جرایم مربوط به آن هم فراوان تر خواهد بود.
انتهای پیام/
نظرات کاربران