30. آذر 1394 - 11:45
حمله کورِ نشاندار جریان اصلاح طلب!!!
وی در یک تشبیه عجیب میان نوه امام خمینی(ره) و نوه پیامبر (ص)، مخالفت با سید حسن مصطفوی را در رده مخالف با امام حسین قرار داده و در اوج ادعای مردم سالاری، اقدام به تئوریزه کردن خاندان محوری در انقلاب می کنند.

یاسین طاهری در یاداشتی نوشت:

 

حمله کور!!!

 

باسمه تعالی

اخیرا یکی از افراد نشان دار جریان اصلاحات استان در یک گردهمایی متعلق به هم پیاله های خود، مواردی را بر زبان آورده و به افراد و جریانهایی حمله کرده است که میتوان با یک کلمه این حرفها را توصیف نمود: حمله کور

!!!

از آنجا که موارد مطرح شده در این سخنرانی دارای شاکله منظم و خاصی نبوده و شخص صاحب سخن فقط به قصد فحاشی سیاسی پشت تریبون رفته اند، در اینجا فقط به سخنان پراکنده ایشان جواب مختصری داده می شود.

 

وی در ابتدا به فتنه پرداخته و طی یک تعریف عجیب، فتنه گر را کسی می دانند که مردم را نسبت به تشیع بدبین می کنند و سپس با اعلام برائت از برخی شعارهای سرداده شده در سال ۸۸، طیف مقابل خود را متهم به اهمیت ندادن به رای و نظر مردم می کنند. با صرف نظر از پرداختن به تعریف ایشان در مورد فتنه، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ایشان و طیف مطبوعشان چگونه میتوانند اسمی از سال ۸۸ آورده و در ادامه حرف از دموکراسی و اهمیت دادن به حرف مردم بزنند؟ اساسا در کدام یک از انتخاباتی که شما پیروز نشده اید به نتایج پایبند بوده و به اصول مردم سالاری وقعی نهاده اید؟ بهتر است نسبت طیف شما را با مردم سالاری بهتر مشخص کنیم. طیفی که فقط در دوران دوم خرداد نتایج انتخابات ریاست جمهوری را قبول داشته است، طیفی که در انتخابات مجلس ششم دست به تقلب گسترده زده و حتی به هاشمی رفسنجانی نیز رحم نکرد و اگر نبود حکم حکومتی رهبری انقلاب مبنی بر عدم پیگیری بیشتر تقلب در آن انتخابات، آن صدای خفه طبل توخالی مردم سالاری شما نیز بر باد می رفت. طیفی که به اذعان بزرگان خود هیچگاه احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهور قانونی کشور قبول نکرده و به مردم سالاری که منجر به انتخاب ایشان شده بود اهمیتی ندادند. طیفی که در سال ۸۸ آن فتنه را در کشور به وجود آورده و ۱۱ میلیون اختلاف رای را تقلب خواندند و شیرینی بیشترین حد نصاب مردم سالاری و حضور مردم در انتخابات را در کام مردم تلخ کرده و به تدریج از ادعای تقلب به تخلف و تدلیس سیستماتیک رسیدند! تا جایی که مسئول برگزاری انتخابات در دوران اصلاحات به صراحت بیان میکند که با توجه به تجربه من در برگزاری انتخابات، امکان تقلب بیشتر از یک یا دو میلیون وجود نداشته و ادعای تقلب ۱۱ میلیونی توهمی بیش نیست. و در نهایت طیفی که اختلاف ۲۵۰ هزار رای در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را نهایت سلامت در انتخابات دانسته و این انتخابات را پاک ترین انتخابات تاریخ انقلاب دانستند. شما نماینده چنین طیفی هستید، پس وقتی می خواهید در مورد مردم سالاری و اهمیت نظر مردم حرف بزنید، کمی جنبه احتیاط را رعایت کنید که ستونهای خانه ادعاهای مردم سالاری شما کمی سست ساخته شده اند.

 

البته اگر بخواهیم به سوابق طیف مطبوع شما در انتخابات کهگیلویه نیز بپردازیم که کذب ادعای مردم سالاری شما بیش از پیش مشخص می شود. چرا که هنوز خاطره آشوب شما در انتخابات مجلس در ذهن مردم مانده است. سعی کنید درک خود از مردم سالاری را بالا برده و بدانید که شرکت در انتخابات یعنی پایبندی به قوانین بازی. مردم سالاری این نیست که با ادعای قبول قوانین بازی وارد انتخابات شوید و در صورت باخت تمامی این قوانین و نهادها را ضد مردم سالاری خوانده و اقدام به آشوب نمایید.

 

وی در ادامه با یک تشبیه عجیب میان نوه امام خمینی(ره) و نوه پیامبر (ص)، مخالفت با سید حسن مصطفوی را در رده مخالف با امام حسین قرار داده و در اوج ادعای مردم سالاری، اقدام به تئوریزه کردن خاندان محوری در انقلاب می کنند. سپس با حمله به علامه مصباح یزدی همان ادعاهای قدیمی و بی اساس را در مورد ارتباط ایشان و مبارزات انقلاب بیان می کنند. طبق اسناد منتشر شده و خاطرات بسیاری از مبارزان انقلاب، آیت الله مصباح یزدی در سال ۴۲ اقدام به انتشار نشریه “انتقام” می نمود که در آن دوران خفقان به همراه نشریه “بعثت” از معدود منابع فکری گروه های مبارز حوزه علمیه بوده است و چون فعالیت ایشان به صورت پنهانی بوده است، ساواک این نوشته ها را به علی حجتی کرمانی و سید هادی خسرو شاهی نسبت می داد. در صورتی که به اذعان خود سید هادی خسروشاهی اکثر بیانیه ها و مقاله های آن ایام به قلم علامه مصباح نوشته شده اند. همچنین در دهه چهل و در اوج مبارزات، گروهی ۱۱ نفره اقدام به تاسیس هیئتی با عنوان مدرسین حوزه علمیه مینمایند که هسته اصلی مبارزان در حوزه علمیه را تشکیل دادند.

 

بنا به اسناد ساواک هسته اصلی تشکیل دهنده این هیئت عبارتند از: علی مشکینی، حائری تهرانی، علی قدوسی، مصباح یزدی، هاشم یرفسنجانی، محمدخامنه ای، علی خامنه ای و امینی. پخش اعلامیه های متعدد در دهه چهل، همراهی با آقایان هاشمی رفسنجانی و خامنه ای و شهید بهشتی برای مبارزات انقلاب و موارد متعدد دیگری که در این نوشته مجال ذکر آنها نیست و در صورت لزوم و نیاز ارائه خواهند شد. اگر این فعالیتها مبارزه نیست، پس مبارزه را چه چیزی تعریف می کنید؟ اینکه علامه مصباح مبارزه به همراه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را مجاز نمی دانستند از نظر شما اشکال دارد؟ چرا یک بار برای همیشه نمی گویید چه کسانی به مجاهدین خلق یا همان منافقین کمک نقدی میکردند؟ چرا نمی گویید چه کسانی با اصرار از امام میخواستند که علیرغم انحرافات عقیدتی منافقین، امام از این افراد اعلام حمایت کنند؟ چرا نمی گویید که حتی پس از عدم حمایت امام از منافقین، چه کسانی هنوز ارتباط خود را با این سازمان ضد اسلامی حفظ کرده بودند؟

 

نگرانی طیف شما برای امام و انقلاب از نوع جالبی است. بهتر است نسبت طیف شما با این موضوع را نیزمشخص کنیم. طیفی که در امور سیاسی بیشتر از همه به آقای منتظری رجوع میکند، یعنی کسی که از طرف امام ساده لوح خطاب شده و امام به او گفتند که با عدم دخالت در امور سیاسی خود را از عذاب اخروی نجات دهد. طیفی که در برابر جمله “فرستادن افکار آقای خمینی به موزه” در کنفرانس برلین سکوت کرده و هیچ اعراضی به بیان کننده این جمله نکرد. طیفی که بزرگ خود را شخصی می داند که کمترین سابقه مبارزاتی نداشته و حتی پدر همین شخص که بعدها رئیس دولت اصلاحات شد، در دهه شصت از غرب زدگی او ابراز نگرانی می کند! طیفی که بیشتر به جای تکیه بر صحیفه به جا مانده از امام (ره)، بر خاندان به جا مانده از امام تکیه می کنند و با سوء استفاده از خاندان امام میخواهند صحیفه امام را به حاشیه ببرند. شما نماینده چنین طیفی هستید.

در نهایت برادرانه به شما پیشنهاد می دهم سعی کنید قبل از صحبت کردن در مورد امام، غرور خود را کنار گذاشته و سری به صحیفه امام بزنید تا بهتر با عقاید امام روح الله آشنا شده و از بیان سلیقه های شخصی در مورد انقلاب اسلامی اجتناب کنید.

 

منبع:پایگاه اطلاع رسانی شهرستان چرام

انتهای پیام/

نظرات کاربران