به گزارش پایگاه خبری باشت نیوز؛ جریان انقلاب اسلامی و حضور قدرتمند زنان مسلمان در بزرگترین رویداد اجتماعی ـ سیاسی قرن بیستم، موجب رویکردی نوین در عرصه مباحث اجتماعی مربوط به زنان شد.
جهانیان از اینکه میدیدند زنان ایران با پشت کردن به الگوهای غربی و فروگذاشتن فرهنگ برهنگی بیش از پیش در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی حضور پیداکردهاند، دچار شگفتی شدند و دیدههای مشتاق بسیاری از زنان جهان متوجه زنان مسلمان ایران شد.
دهه اول انقلاب اسلامی با حضور قدرتمند زنان در عرصههای مختلف انقلاب و جنگ به پایان رسید و تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی زنان ایران شد.
اما در دهههای بعد با حاکمیتهای دیدگاههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر کشور، حوزه مباحث زنان با فراز و فرودهای فراوانی روبهرو شد و گروهها و جریانهای مختلفی با هدف دفاع از حقوق زنان وارد صحنه شدند و هر یک چند صباحی در این عرصه به فعالیت پرداختند.
با توجه به اهمیت شناخت این گروهها و جریانها، در آستانه سیونهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، در این مقاله، بهاختصار به بررسی آنها میپردازیم .
جریان مدافع حقوق زنان در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی را در چهار دوره زمانی میتوان بررسی کرد:
دهه اول انقلاب اسلامی (1357 ـ 1367)
در این دوران، کشور ما شاهد حضور عظیم و گسترده زنان در عرصه فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی بود؛ حضوری که در هیچیک از ادوار تاریخ این کشور سابقه ندارد.
زنان ایران در این مقطع تاریخی، در دو رویداد سرنوشتساز از حیات کشورمان نقش فعال و تعیینکنندهای داشتند: نخست، انقلاب اسلامی و دوم، دفاع مقدس.
زنان در این دو جریان عظیم همدوش و همراه با مردان در مبارزه با استبداد داخلی و دشمن متجاوز خارجی، ایستادگی و مقاومت کرده و سرانجام هر دو را به تسلیم در برابر خواستههای ملت مجبور کردند.
با وجود حضور عظیم و گسترده زنان در جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی، باید اذعان کرد که این حضور هرگز رنگ زنانه نداشت و زنان کشور ما با گذشت و ایثار تمام خواستههای خود را در پیوند با خواستههای عموم ملت ایران میدیدند و هرگز به دنبال مطالبات جنسیتی خود نبودند.
در این دوران به دلیل درگیری کشور با مسائل و مشکلات انقلاب و جنگ تحمیلی و همچنین فضای فکری، فرهنگی حاکم بر کشور، کمتر اثری از جریانها و گروههای مدافع حقوق زنان به چشم میخورد، و گروههای سیاسی فراوانی که با گرایشهای مختلف چپ و راست در کشور فعالیت میکردند، کمتر به این موضوع توجه نشان میدادند.
تنها پس از وقایع سال 1360 و فرار سران بسیاری از گروههای چپ و سلطنتطلب به خارج از کشور، شاهد تشکیل جمعیتها، انجمنها و گروههای مختلفی در کشورهای غربی با شعار دفاع از زنان ایران هستیم که آنها را میتوان با عنوان «جریان سیاسی دفاع از حقوق زنان» نامگذاری کرد.
مهمترین ویژگیهای این جریان عبارت بودند از: الف) ضدیت با اسلام و ارزشهای اسلامی، ب) مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، ج) بیتوجهی به ارزشهای اخلاقی و د) ضدیت با نهاد خانواده .
گرچه این جریان سعی داشت تا مباحث حوزه زنان خود را به داخل کشور بکشاند اما فضای جامعه ایران که درگیر حادثه حساس جنگ و دفاع مقدس بود، فرصت طرح چنین مسائلی را نمیداد (3).
دهه دوم انقلاب اسلامی (1367 ـ 1377)
در این دهه، که بعدها به «دوران سازندگی» نامیده شد، عوامل و زمینههای مختلفی موجب رشد و گسترش مباحث زنان در ایران شد، که در یک تقسیمبندی کلی میتوان آنها را به زمینههای داخلی و عوامل خارجی تقسیم کرد.
مهمترین زمینههای داخلی رشد و گسترش مباحث زنان در این دوره اینگونه است؛ پایان جنگ تحمیلی و فراهم شدن زمینه برای طرح مطالبات اقشار مختلف، از جمله زنان، -تغییر شرایط فرهنگی کشور، - ایجاد فضای باز سیاسی، فرهنگی و بهتبع آن طرح دیدگاهها و اندیشههای فمینیستی وارداتی.
- رواج فرهنگ و ادبیات توسعه محور که متأثر از آموزههای غربی بود، - توسعه سطح آموزش زنان بهویژه در مقاطع دانشگاهی، - بهبود نسبی سطح تأمین و رفاه اجتماعی زنان و از همه مهمتر - تغییر نگرش بسیاری از زنان مذهبی فعال در مراکز و مؤسسات فرهنگی و دستگاههای اجرایی.
این موضع را بهروشنی میتوان در اظهارنظر سردبیر مجله "فرزانه" که نخستین نشریه پژوهشی حوزه زنان بود و اولین شماره آن در پاییز 1372 منتشر شد، ملاحظه کرد.
در اظهارنظری که "مجله زنان" از او نقل کرده، چنین آمده است:
"سردبیر فرزانه در مقاله خود سه دوره تاریخی را برای فمینیستهای مسلمان متصور میشود: «دوره اول به زنان مسلمان و انقلابی قبل از انقلاب اشاره دارد که همزمان با انقلاب متأثر از دیدگاههای شریعتی بودند و مشارکتی تودهوار داشتند. «من کیستم؟» پرسش اساسی زنان این دوره بوده».
او دومین دوره را دوران زنان تکلیفگرا میداند که: «پس از جنگ نمود بیشتری مییابند و میپرسند «تکلیف ما چیست؟» که نهایت آن تعبد و تسلیم بود.
کنکاش عقلانی زن این دوره برای دانستن تکالیف بود. به معنای دیگر در فروع اعتقادی جستوجو میکرد و نه در اصول، تمام مبادی دینی را پذیرفته بود و میخواست ببیند که در مبانی فقه و عمل اجتماعی چگونه حرکت کند».
عباسقلیزاده دوره سوم را دوره فمینیستهای مسلمان
عقلگرا میخواند و تاریخ آن را بیش از تحولات دوم خرداد میداند: «ریشه اصلاحات را بعد از جنگ میبیند اما سرعت حرکت نهضت زنان بسیار سریعتر از جنبش اصلاحات بود» از نظر او سؤال زنان دوره سوم این است: «حق ما چیست؟»"
زمینهها و عوامل خارجی نیز که در این زمینه مؤثر بودند عبارتاند از: رشد و گسترش توجه به مسائل زنان در سطح بینالملل، بهگونهای که در فاصله زمانی 1975 تا 2000 م چندین کنفرانس جهانی در زمینه مسائل زنان تشکیل شد.
البته میتوان این موضوع را بخشی از پروژه وسیع و گسترده غربیان برای جهانیسازی و تحمیل فرهنگ و ارزشهای خود بر دیگر ملل بهشمار آورد .
تلاش غرب برای استحاله فرهنگ انقلاب اسلامی و توجه ویژه آنان به فرهنگ حاکم بر زن و خانواده در ایران.
رشد و گسترش مباحث زنان در این دهه، نمودهای مختلفی داشت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ تشکیل نهادها، سازمانها، تشکلها و مراکز خاص زنان ؛از جمله تشکیل «شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان»، «مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری»، «کمیسیونهای امور بانوان استانداریها»، «دفاتر امور زنان وزارتخانهها، سازمانها و نهادهای کشوری و لشکری» و دهها سازمان غیردولتی زنان (s‘NGO).
ـ انتشار مجلات و روزنامههای ویژه زنان؛ ماهنامه زنان، روزنامه زن، ماهنامه حقوق زنان، فصلنامه فرزانه
ـ تدوین قوانین و مقرراتی در زمینه حفظ حقوق زنان در خانواده و اجتماع ؛ از جمله «قانون بازنشستگی پیش از موعد زنان (1367، 1368، 1370 و 1371)، «قانون تنظیم خانواده و جمعیت» (1372)، «قانون عائلهمندی» (1370)، «قانون تأدیه مهریه به نرخ روز» (1376) وغیره.
در این دوره، جریانهای متعدد و با گرایشهای گوناگون، با هدف دفاع از حقوق زنان در کشور بهوجود آمدند که در یک تقسیمبندی کلی میتوان آنها را به جریان غیردینی (سکولار) دفاع از حقوق زنان و جریان دینی تجددگرای دفاع از حقوق زنان تقسیم کرد.
مهمترین ویژگیهای جریان غیردینی (سکولار) دفاع از حقوق زنان که تحتتأثیر جریان سیاسی و در پیوند با آن جریان بهوجود آمد ،عبارت بودند از؛استفاده ابزاری از دین، ارائه نکردن طرح و الگویی مشخص و عملی برای اصلاح وضعیت زنان، پذیرش منفعلانه حقوق غربی و دین زدایی از حرکت اصلاحی زنان.
جریان دینی تجددگرای دفاع از حقوق زنان هم که در این مقطع با رویکردی بهظاهر فقهی وارد صحنه شده بود، ویژگیهایی داشت که برخی از آنها عبارتاند از؛ناآگاهی یا تجاهل نسبت به منابع اجتهاد وغفلت از مبانی اجتهاد.
دهه سوم انقلاب اسلامی (1377 ـ 1387)
بخش عمده این دهه را، در حقیقت باید استمرار دهه پیشین بهشمار آورد. مهمترین ویژگی این دهه، رشد و گسترش جریان نواندیشی و ورود روشنفکران مسلمان به عرصه تبیین و تحلیل مسائل فقهی، حقوقی و اجتماعی زنان است.
اگرچه جریان روشنفکری اسلامی که پس از انتخابات دوم خرداد 1376 و آغاز هفتمین دوره ریاست جمهوری (دولت اصلاحات)، با شعار توسعه سیاسی وارد میدان شده و حاکمیت رسیده بود، در ابتدا به مسائل زنان توجهی نکرد و آنها از اولویتهای خود بهشمار نیاورد، اما در ادامه فعالیت خود بهناچار به موضعگیری در این زمینه پرداخت و دیدگاههایی را مطرح ساخت که تا پیش از آن هیچ سابقهای نداشت.
با توجه به مطالب یادشده، مهمترین جریانهای فعال در این دوره را میتوان اینگونه برشمرد؛ نخست جریانهایی که در دو دهه قبل فعالیت خود را آغاز کرده بودند و در این دهه با قدرت بیشتری فعالیتهای خود را ادامه میدادند و دوم جریان دینی تجددگرای دفاع از حقوق زنان که اینبار با رویکردی غیرفقهی و متأثر از مبانی فکری مدرنیته به میدان آمده بود.
مهمترین ویژگیهای جریان اخیر را میتوان اینگونه برشمرد ؛اعتقاد به تغییرپذیری و عدم ثبات احکام شریعت، باور به لزوم اجتهاد در اصول به جای اجتهاد در فروع ،علمگرایی و تکیه برعقلانیت ابزاری ،حق مداری در برابر تکلیف مداری و نسبی دانستن تفسیر عدالت.
ناگفته نماند که این جریان در دوران حاکمیت خود بر نهادها و سازمانهای دولتی، بیشترین حمایت را از جریانهای فمینیستی بهعمل آورد و موجب شکلگیری سازمانهای مردمنهاد (سمنها) متعددی با گرایشهای فمینیستی شد.
با پایان هشتمین دوره ریاست جمهوری در سال 1384، دوران اقتدار جریان یادشده نیز به پایان رسید و اصولگرایان که در دو دهه گذشته کمتر مجال طرح دیدگاهها و اندیشههای خود را داشتند، فرصتی یافتند تا مبانی فکری خود را در حوزههای مختلف، از جمله حوزه مباحث زنان مطرح کنند و این سرفصل تازهای در تاریخ پرماجرای دفاع از حقوق زنان در ایران بود.
دهه چهارم انقلاب اسلامی (1387 ـ 1396)
در این دهه دو جریان مهم در حوزه دفاع از حقوق زنان فعالیت داشت؛ نخست، جریان اصولگرا که با آغاز نهمین دوره ریاست جمهوری در سال 1384، مجال بیشتری برای طرح دیدگاهها و افکار خود یافت و دوم، ترکیبی از جریان غیردینی (سکولار) و جریان تجددگرا که در این دهه بیشتر وابستگان به آن به اروپا و امریکا مهاجرت کردند و همسو با جریان سیاسی به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی پرداختند.
با توجه به مطالب یادشده، تحولات این مقطع را باید در دو بخش جداگانه بررسی شود
الف.جریان اصولگرا
در آخرین سالهای دهه سوم پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و در پی انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری (تیر 1384)، جریانی به قدرت رسید که شعار اصلی آن اصولگرایی و برگشت به آرمانهای اصلی امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی بود.
با استقرار دولت جدید، تغییرات گستردهای در سازمان و نهادهای اجرایی کشور رخ داد و رویکرد نظام در بسیاری از مسائل، از جمله مسأله زنان دگرگون شد. در این فضا بسیاری از اصولگرایان که در سالهای قبل کمتر مجالی برای طرح دیدگاهها و نظرات خود داشتند، فرصتی یافتند که دیدگاههای خود را مطرح کنند.
اصولگرایی همواره بهعنوان حدفاصل میان تحجرگرایی و تجددمآبی در کشور ما مطرح بوده و متفکران بسیاری سعی کردهاند که شاخصهای این جریان را تبیین کنند.
اما با توجه به قانون اساسی جمهوری اسلامی، بهعنوان تجسم عینی جریان اصولگرایی اسلامی در نظام حکومتی؛ سخنان و رهنمودهای بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و کتابها و مقالات استاد شهید مرتضی مطهری و دیگر نویسندگان وابسته به این طیف، مهمترین ویژگیهای این جریان را میتوان اینگونه برشمرد:
توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد-توجه به حقوق و اخلاق بهعنوان دو محور اصلی روابط زن و مرد- نفی تقابل و تضاد زن و مرد-توجه به خانواده بهعنوان واحد بنیادین جامعه-حفظ استقلال و پرهیز از انفعال-پرهیز از تجددمآبی و تحجرگرایی.
در دوران حاکمیت جریان اصولگرا تحولات مهمی در حوزه مباحث زنان رخ داد که مهمترین آنها توجه ویژه به موضوع خانواده در سیاستها و برنامههای مرتبط با این حوزه و فاصله گرفتن از روند منفعلانه و متأثر از تفکرات غربی حاکم بر مراکز سیاستگذار، برنامهریز و اجرایی حوزه یادشده است.
اما با این وجود، این جریان در دوران هشتساله حاکمیت خود بر قوه مجریه کشور به دلیل ضعفهای متعدد در حوزههای برنامهریزی، سیاستگذاری، مدیریتی و اجرایی از یکسو، و تبیین نشدن بسیاری از اصول و مبانی اصولگرایی در حوزه مباحث زنان، از سوی دیگر، نتوانست کارنامه درخوری ارائه دهد.
ب. جریان غیردینی (سکولار) و جریان تجددگرا
با تغییر شرایط سیاسی و فرهنگی کشور پس از آغاز نهمین دوره ریاست جمهوری؛ بهویژه پس از فتنه سال 1388، بسیاری از نویسندگان و روزنامهنگاران وابسته به جریانهای غیردینی (سکولار) و جریان دینی تجددگرا که عرصه را بر خود تنگ میدیدند به خارج از کشور مهاجرت کردند و با صراحت و جسارت بیشتری به فعالیت در حوزه دفاع از حقوق زنان پرداختند.
مهمترین ویژگیهای این جریانها را میتوان اینگونه برشمرد:
ضدیت با نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای براندازی این نظام که اوج آن را در وقایع فتنه سال 1388 میتوان دید
مخالفت با احکام اسلامی حاکم بر زنان؛ بهویژه موضوع حجاب
روی آوردن به فعالیت شبکهای به جای فعالیتهای سازمانیافته در چارچوب تشکلها و گروههای شناختهشده و دارای نام و عنوان.
با پایان کار دولت دهم در سال 1392، دوران حاکمیت اصولگرایان بر دستگاه اجرایی کشور هم به پایان رسید و با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، بار دیگر حوزههای سیاستگذاری، مدیریتی و اجرایی مرتبط با حوزه مباحث زنان دستخوش تغییرات اساسی شد و بسیاری از رویکردهایی که تا پیش از حاکمیت اصولگرایان بر این حوزه حاکم بود، دوباره احیا شد.
انتهای پیام/
نظرات کاربران