به گزارش خامی، سرویسهای اطلاعاتی کشورهای صاحب قدرت در جهان بدلیل مخفیکاری ذاتیشان، همواره از موضوعات مورد علاقه رسانهای بودند و بزرگترین بمبهای خبری جهان (نظیر افشاگریهای ویکیلیکس، اسنودن و ...) نیز به افشای عملیات و فعالیتهای سرویسهای اطلاعاتی قدرتهای جهانی اختصاص داشته است.
KGB مخفف عبارت Komitet Gosudarstvennoy Bezopasnosti به معنای کمیته امنیتی کشور است. ریشه اولیه این سازمان با نام "اوخرانا" (Okhrana) به 1880 هنگامی که تزار روسیه – الکساندر دوم- آن را با هدف نفوذ در میان احزاب مخالف حکومت ایجاد کرد، باز میگردد. همین نفوذ باعث گردید که هر گونه اقدامی از سوی این گروهها براحتی سرکوب و کنترل گردد. در سال 1916 وقتی مقامات دولتی روسیه خبر از وقوع یک انقلاب به نیکلاس دوم دادند، او به دلیل اعتماد بسیار زیادش به قدرت و نفوذ اوخرانا، این موضوع را جدی نگرفت.
آرم اوخرانا، سنگ بنای کا.گ.ب
سازمانی با هدف مشابه، بعد از انقلاب روسیه در سال 1917، با عنوان Cheka با هدف تحکیم حکومت لنین ایجاد شد. "چکا" در سال 1918 در طی جنگهای داخلی روسیه موقتا تعطیل شد و بار دیگر در سال 1922 تحت عنوان "دفتر مدیریت سیاسی کشور" (GPU) جهت سرکوب مخالفین استالین تاسیس شد. استالین در سال 1934 نام آن را به "کمیساریای خلق برای امور داخلی" (GUGB) تغییر داده و به آن قدرت بیمثالی بخشید چرا که اعتقاد داشت نباید زیر نظر حزب فعالیت کند. او از این سازمان بعنوان اهرم قدرتمند سرکوب مخالفانش طی 30 سال حکومت خود استفاده کرد. پلیس مخفی وحشتناکترین نامی بود که مردم روسیه در طی دوران حکومت استالین به گوششان خورد. طی دورههای مختلف تا قبل از مرگ استالین، این سازمان نامهای مختلفی به خود گرفت: GUGB در سال 1941، NKGB در سال 1943، MGB در سال 1946، و MVD در سال 1953. پس از مرگ استالین، در سال 1953 MVD تصمیم گرفت که رویکرد خشن خود را کنار بگذارد و با رویکردی جدید در مارس 1954 به KGB تغییر نام داد. تا قبل از تبدیل شدن به KGB، این سازمان با استفاده از ایجاد وحشت در جامعه و به رهبری از ایده آلیسم برای جذب جاسوس در خارج از کشور، اداره میشد.
آرم سازمان چکا و تصویر زرژینسکی به همراه یارانش در این سازمان
اعمال مدرنیزه و اصلاحات در KGB در زمان ریاست "یوری آندروپوف" طی سال های 1967 تا 1982 صورت گرفت. او بعدها به ریاست حزب کمونیسم رسید.
در آگوست 1991، "ولادیمیر کریوچکوف" –رییس وقت سازمان- طرح یک کودتای نافرجام علیه دولت "گورباچف" را به دست گرفت. این میتوانست شروع یک پایان برای KGB باشد. این عمل و دیگر فعالیتها نظیر نفوذ در کلیسای ارتدوکس با اعتراض عمومی مبنی بر اعمال اصلاحات در KGB روبرو شد. با ظهور "بوریس یلتسین" بر مسند قدرت، وی این سازمان را پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به 5 آژانس تحت نظر دو بخش تقسیم کرد که هر کدام وظایف محوله خود را انجام میدادند. در نتیجه در 6 نوامبر 1991، KGB رسما بعنوان یک سازمان واحد از دایره وجود خارج گردید.
یوری آندروپوف رئیس سابق حزب کمونیسم و ولادیمیر کریچکوف رئیس سابق کا.گ.ب
KGB در اصل یک سرویس نظامی بود؛ درست همانند ارتش شوروی. در اسناد طبقهبندی شده این سازمان میتوان ماموریتهای آن را یافت: مدیریت اطلاعات برون مرزی، ضد اطلاعات، فعالیتهای تحقیقاتی و عملیاتی، حفاظت از مرزهای اتحاد جماهیر شوروی، حفاظت از رهبری کمیته مرکزی کمونیست و دولت شوروی، مدیریت مناسبات دولت در کنار مبارزه با ناسیونالیسم و کلیه فعالیتهای ضد نظام شوروی، و حذف سازمانهای معاند حکومت.
KGB یک نام کلی برای فعالیتهای سرویس اطلاعات شوروی سابق، پلیس مخفی آن کشور و آژانس اطلاعاتی (جاسوسی) شوروی بود که با پیوستن "MKVD" سازمان اطلاعات داخلی شوروی به "MVD" سازمان اطلاعات وزارت کشور شوروی به سال ۱۹۵۴ تاسیس شد در فاصله سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۹۱ (زمان سقوط شوروی) فعالیت داشت.
آرم کا.گ.ب
بدنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، KGB در ظاهر جای خود را به FSB (سرویس ضد جاسوسی روسیه) داد، به و به دو بخش تقسیم شد: سرویس امنیتی فدرال و سرویس اطلاعات برون مرزی دولت روسیه. منتقدان عقیده دارند که این تغییر تنها در نام این سرویس است و این سازمان همچنان به فعالیتهای پشت پرده خود ادامه میدهد. در حال حاضر سرویس اطلاعات داخل روسیه به اختصار FSB و سرویس خارجی آن SVR نامیده میشود.
روسيه سابقه بسيار قدرتمندي در امر جاسوسي دارد و تاريخ جاسوسي در اين كشور به دوران حكومت سزارها (تزارها) بر اين سرزمين بازميگردد. با اين حال بعد از سقوط اتحاد جماهير شوروي،KGB که يك سازمان جاسوسي قدرتمند با اختيارات نامحدود بود به سازمانهاي كوچكتري با اختيارات بسيار محدود تقسيم شد. اما اين محدوديتها مدت زيادي به طول نيانجاميد و از زماني كه ولاديمير پوتين - يكي از اعضاي سابق KGB - سكان قدرت را در روسيه به دست گرفت، سرويس اطلاعات جاسوسي خارجي (SVR) توانست بسياري از اختيارات و اقتدار سابق سازمانهاي جاسوسي را به دست آورد.
اعدام جمعی از پارتیزانهای روس توسط حزب نازی
بعد از آمريكا، انگليس دومين كشوري است كه به شدت نگران ميزان فعاليتهاي جاسوسان روسي در اين كشور است. مقامات امنيتي انگليس بر اين باورند كه ميزان فعاليتهاي جاسوسي روسيه عليه انگليس همچنان در سطح دوران جنگ سرد قرار دارد.
در همين خصوص «جاناتان اوانس» مدير سازمان ضدجاسوسي انگليس با اشاره به صرف هزينههاي كلان و نيروهاي فراوان براي مقابله با جاسوسهاي روسي تاكيد كرده كه هزينههاي صرف شده در اين زمينه به همان اندازهای است كه براي مقابله با القاعده به كار گرفته ميشود.
"اسنودن" نامی که این روزها حاشیههایی برای دو دولت آمریکا و روسیه رقم زده است و دوباره ماجرای جاسوسیهای روسیه را بر سر زبانها انداخته است. اگر به تاریخ جاسوسی در روسیه نگاه کنیم درخواهیم یافت ماجرای اسنودن برای بار اول نیست که اتفاق افتاده است و در طول تاریخ جاسوسان زیادی از غرب و آمریکا به سمت روسیه سرازیر شدهاند.
به گفته سپهبد "ایان پاسهپا" –معاون اسبق سرویس امنیتی رومانی- که ارتباط بسیار نزدیکی با سران سازمانهای اطلاعاتی روسیه داشته است، KGB هم اکنون به ازای هر 428 نفر از مردم روسیه، یک مامور اطلاعاتی دارد. او معتقد است که در زمان اتحاد جماهیر شوروی، این سازمان یک دولت در دولت اصلی بود. اما حالا دیگر خودش تبدیل به دولت اصلی شده است.
دوران استالینی KGB: اوج وحشت
با به قدرت رسیدن حکومت بلشویکها در 1917، لنین، "فلیکس ادموندوویچ زرژینسکی" (Dzerzhinsky) را به سمت ریاست "چکا" گمارد. او تا زمان مرگ خود در سال 1926 یعنی پس از مرگ لنین و بخشی از حکومت استالین، در این سمت باقی بود. پس از وی، "ویاچسلاو منژینسکی" (Vyacheslav Menzhinsky) توسط استالین منصوب گردید. در دوران ریاست او، وی موظف گردید که نظم بشدت در میان مردم حاکم گردد. در این دوران، استالین دارایی 14 میلیون نفر از مردم روسیه را در فهرست مزارع جمعی وارد کرد. منژینسکی مامور شد که با هدف صادرات، نان و غلات را از فهرست مزارع جمعی حذف نماید و بدین ترتیب با بوجود آمدن قحطی بزرگ، 5 میلیون نفر از گرسنگی مردند.
استالین و زرژینسکی
اما منژینسکی در سال 1934 بطرز مشکوکی مرد. بعدها، "گنریخ یاگودا"( (Genrikh Yagoda -جانشین وی - در جریان بازجوییاش اعتراف کرد که وی منژینسکی را به طمع تصاحب منصبش با سم به قتل رسانده است. از آنجا که یاگودا یک داروساز متبحر بود و علاقه بسیاری به پیشرفتهای عملی داشت، در دوران وی، پیشرفتهای بسیاری در زمینههای علمی در روسیه حاصل شد. وی علاقه بسیاری به انجام آزمایشات انسانی بر روی محکومین جنایی داشت. پس از مدتی در پی تردید استالین نسبت به مرگ منژینسکی – یار و همدم قدیمیاش - او بازداشت شده و تحت بازجویی اعتراف به قتل منژینسکی کرده و در نتیجه در سال 1936 اعدام گردید.
یاگودا و مرژینسکی از رؤسای سابق سازمان اطلاعات شوری در دوره استالین (یاگودا مرژینسکی را برای تصاحب مقام وی با سم به قتل رساند)
در سال 1936، یکی از جنایتکارترین رهبران KGB، با نام "نیکلای یژوف" (Nikolai Yezhov) بر منصب نشست. وحشت و ترس در دوران وی به بالاترین حد خود در شوروی رسید. لقب او در رسانههای غربی و در میان مردم روسیه به "ماشین آدمکشی" و "خارپشت آهنین" معروف گردید. فقط برای نمونه، او 3 هزار نفر از عوامل خود را طی سالهای 1936 تا 1938 اعدام کرد. و بعد هم با خشم گرفتن بر "لاورنتی بریا" (Lavrenti Beria) – معاون خود- دستور دستگیری وی را صادر کرد. اما عملیات دستگیری بریا از طریق یکی از عوامل KGB به وی لو رفت و او سریعا خود را به مسکو رساند و با استالین دیدار کرد. طی دیدار خصوصی با استالین، او میزان وفاداری خود در معاونت گرجستان به حزب کمونیست و استالین را اذعان داشت و مواردی را در مورد یژوف ابراز کرد که ترس از بقدرت رسیدن و یا بروز کودتا از سوی یژوف را در استالین برانگیخت. لذا، استالین دستور دستگیری و اعدام وی در سال 1938 را صادر کرد.
نیکلای یژوف معروف به خارپشت آهنین
بریا در سال 1938 به سمت ریاست NKVD منصوب گردید. او، سازمان را گسترش داد و بازوی امنیتی آن NKGB را آنقدر تقویت کرد که در سال 1941 تبدیل به یک سازمان مستقل شد. این سازمان مسئولیت تامین امنیت داخلی، فعالیتهای ضد جاسوسی، نگهبانی از مرزها، مدیریت اردوگاههای کار، و انجام عملیاتهای چریکی و زیرزمینی علیه آلمانیها در طی جنگ جهانی دوم را بر عهده داشت. مردی که ریاست NKGB را عهدهدار بود، "وسه وُلوُد مرکولوف" (Vsevolod Merkulov) نام داشت. میزان وفاداری او به بریا بسیار زیاد بود و وی را در جریان ریز فعالیتهای سازمان قرار میداد. در سال 1950، مرکولوف جای خود را به "ویکتور آباکوموف" (Viktor Abakumov) داد که هیچ تعهدی به بریا از خود نشان نمیداد. بریا نیز استالین را متقاعد کرد که با نسبت دادن اتهام به آباکوموف مبنی بر طرح توطئه علیه وی، او را محاکمه و اعدام کند و اینچنین شد که وی در سال 1951 به جوخههای آتش سپرده گردید.
لاورنتی بریا پس از مرگ استالین به دست خروشچف به اعدام محکوم شد
با مرگ استالین در سال 1953 که در حلقه بسیار خصوصی سیستم امنیتی شوروی با نام "کُبا" (Koba) خوانده میشد، بریا بیخبر از خوابی که "نیکیتا خروشچف" (Nikita Khrushchev) برای وی دیده است، تصمیم گرفت که قدرت را بدست گیرد. اما خروشچف با همکاری چند تن از مقامات عالی ارتش روسیه، کودتا کرده و بریا را دستگیر و در همان سال اعدام کرد. پس از به قدرت رسیدن خروشچف، این سازمان در مارس 1954 با ریاست "ایوان سروف" (Ivan Serov) همین نامی که امروز دارد را بر خود گرفت: "KGB".
قصه تلخ مرگ پسر استالین
یاکوف جوگاشویلی Yakov Dzhugashvili (استالین) –پسر استالین از همسر اولش- در جولای 1941 در حالیکه رهبری یک عراده تانک را بر عهده داشت، توسط نیروهای نازی دستگیر شد؛ وی در طی آوریل تا ژوئن 1942 در اردوگاه "هوملزبورگ" نگهداری شد و سپس در مارس 1943 به اردوگاه "ساچسنهاوزن" منتقل گردید.
طبق اسناد محرمانه فاش شده در سال 2006 سازمان KGB مرگ او در تاریخ 16 جولای 1945 به اینصورت بوده که در اردوگاه در حال قدم زدن بوده است که یکی از نگهبانان به او فرمان بازگشت به اتاقش را میدهد، اما وی با سرپیچی به طرف حصارها میآید. سرباز فرمان ایست میدهد و او فریاد میزند "شلیک کن!". سرباز هم گلولهای به سر او شلیک میکند.
یاکوف استالین نفر وسط با کت بلند در اردوگاه نازیها
گفتنی است که یاکوف پیش از این هم میل به مردن داشته! و چند سال قبل، پس از ممانعت پدرش از ازدواج او با دختری که دوست داشت، اقدام به خودکشی با اسلحه میکند. معروف است که استالین در مورد خودکشی وی گفته بود "حتی عرضه نداشته درست شلیک کند که بمیرد". او یک بار هم در مورد یاکوف اینچنین گفته بود: "یاشا مثل ولگردها و قلدرها رفتار میکند. دیگر نمیخواهم او را ببینم".
یاکوف استالین پس از مرگ
طبق اسناد، نازیها خواستار تبادل او با ژنرال "فردریش پالوس" (Friedrich Paulus) بودند که قبلا در "نبرد استالینگراد" توسط روسها دستگیر شده بود. اما استالین با بیان جملهای بسیار مشهور قید پسر خود را زده و پیشنهاد آلمانها را نمیپذیرد: "من یک ژنرال را با یک ستوان عوض نمیکنم".
روش عملیاتی
در سال 1983، این سازمان از نظر مجله تایمز بعنوان قویترین سازمان جمعآوری اطلاعات در جهان شناخته شد. KGB به هر روش قانونی و غیرقانونی، اقدام به جاسوسی در کشورهای هدف کرده و اطلاعات بدست آمده را به سفارت خود در آن کشور انتقال میدهد. در صورتیکه مامور تابع روش قانونی دستگیر شود، از "مصونیت دیپلماتیک" استفاده کرده و آزاد میشود. اما این مصونیت برای مامورین غیرقانونی وجود ندارد. در اویل تاسیس این سازمان، رؤسا بیشتر بر روی مامورین غیرقانونی تمرکز میکردند؛ چرا که آنها خیلی بهتر از مامورین قانونی در مناطق هدف نفوذ میکردند.
KGB، از ابتدا 4 شکل جاسوسی را در دستور کار خود قرار داد: سیاسی، اقتصادی، استراتژیک-نظامی، و ارائه اطلاعات منحرفکننده. این اشکال جاسوسی با توسل بر فعالیتهای امنیتی و ضد اطلاعاتی، اشاعه اطلاعات منحرفکننده علمی-تکنولوژیکی و حمایت قانونی از جاسوسان صورت میگیرد.
این سازمان، دارای دو دسته جاسوس است: قانونی و غیرقانونی. جاسوسان قانونی در سفارتهای روسیه در سرتاسر جهان اقامت داشته و از مصونیت سیاسی و امنیتی برخوردارند. جاسوسان غیرقانونی معمولا از عوامل اجیر شده برون مرزی بوده؛ ماموریتهایشان فارغ از ماموریتهای تجاری و دیپلماتیک است؛ برای هیچکس قابل شناسایی و رویت نیستند؛ و در صورت دستگیری، مصونیت سیاسی ندارند.
ساختار سازمان
در ساختار ریاست این سازمان، یک نفر رییس کل و 4 تا 6 نفر هم معاون وجود دارد که از این تعداد 2 نفر آنها معاون اول هستند. KGB مستقیما تحت نظر یک دفتر سیاسی که رییس سازمان را انتخاب کرده است، اداره میشود. شعبات منطقهای سازمان هر کدام مدیر بخش خود را دارد. هیئت اصلی تصمیمگیرنده سازمان، شامل رییس، معاونین، و روسای هیئت مدیره است.
در تمامی تاسیسات دفاعی روسیه، KGB دارای دفتر است. همچنین در تمامی شرکتهای بزرگ روسیه، دارای شبکه گستردهای است. این سازمان با گماردن یک یا چند نفر از ماموران خود در هر سازمان بزرگ، احساسات سیاسی را شناخته و اقدامات بعدی را انجام میدهد.
بخاطر طبیعت بسیار مخفیکارانه KGB، هنوز اطلاع دقیق از تعداد پرسنل آن در دست نیست. برخی برآوردها تعداد عوامل آن در سال 1973 را 490 هزار نفر و در سال 1986، 700 هزار نفر تخمین زدهاند. مقدار دقیق بودجه این سازمان هنوز معلوم نیست.
اطلاعات و ضد اطلاعات
در سال 1972، فضای مصالحه بین روسیه و کشورهای شرق اروپا ایجاد گردید. همین امر باعث شد تا پای مامورین اطلاعات روسیه به آمریکا و سایر کشوهای غربی باز شود. آنها در هیئت بازرگان، تاجر، روزنامه نگار، دانشمند و دانشجو وارد این کشورها میشدند. نسبت شهروندان روس که در آمریکا اقدام به جمعآوری اطلاعات میکنند بین 30 تا 40 درصد و بیش از 50 درصد در کشورهای جهان سومی است. این بدان معناست که بسیاری از روسهای ساکن کشورهای دیگر که مامور اطلاعاتی نیستند، عملا توسط KGB برای ماموریتهای اطلاعاتی گمارده میشوند.
استخدام
KGB برای تامین نیرو، به سراغ نوابغ دانشگاهی میرود که معمولا بر یک تا 4 زبان مسلط هستند. حقوق بالا، ارتقائات نظامی، دسترسی به ارز خارجه، و زندگی در خارج از کشور به آنها پیشنهاد میشود. سپس نیروهای جذب شده را در مدرسه عالی اطلاعات در مسکو آموزش میدهند. دورههای آموزشی شامل کد شناسی، استفاده از اسلحه، عملیات خرابکاری، مطالعه کامل تاریخ و اقتصاد بر اساس مارکسیست-لنینیست، علم نظری، تاریخچه کامل حزب کمونیست شوروی، حقوق، و زبانهای خارجه میشود.
تکنولوژی در KGB
به گفته آرکادی شوچنکو –مامور سابق اطلاعاتی روسیه، KGB مسئول اصلی سیاستگذاری خارجه در کاخ کرملین است. سوالات مورد نیاز برای پاسخ از کرملین به سازمان ارسال شده و سپس سیاستگذاری اعمال میگردد. مامورین سازمان، علاوه بر اطلاعات خارجه، بر تکنولوژی پیشرفته غربی هم متمرکز هستند و اطلاعات کامل در مورد تکنولوژیهای نظامی غرب از طریق سازمان در قالب اسناد یا هارد دیسک در اختیار کمیسیون صنعتی-نظامی هیئت رییسه شورای وزرا قرار میدهد. این کمیسیون هم وظیفه هماهنگی سامانه تسلیحاتی روسیه و دستیابی به آخرین تکنولوژی غربی را بر عهده دارد. این کمیسیون، پس از این مرحله، حوزه شرایط کار را در میانKGB و دیگر سازمانهای اطلاعاتی روسیه مشخص میکند.
دستکش تفنگی و پیپ مجهز به تفنگ
همانطور که پیشتر اشاره شد، دوره آندروپوف، دوره رنسانس KGB بود. او معتقد به جاسوسی الکترونیک بود. به همین منظور، وی از تجهیزات ارتباطاتی و ماهواره برای جمعآوری اطلاعات استفاده کرد. هم اکنون KGB، سه ماهواره برای جمعآوری اطلاعات پرتاب کرده است. همچنین جمعآوری اطلاعات نظامی توسط معاونت خارجه اطلاعات نظامی ستاد کل نیروهای مسلح روسیه (GRU) انجام میپذیرد.
جنگ اطلاعاتی و دستیابی به فرمول ساخت بمب هستهای
FSB سالیان است که رقابت شدیدی با FBI دارد. هر دو، از حیث مناسبات خود با دولت وقت، کارکرد مشابهی دارند. در حقیقت، جنگ سرد فراتر از یک جنگ سیاسی بین دو کشور، جنگ اطلاعاتی بین این دو سرویس بود. بلاشک، نقش بارز حلقه جاسوسان اتمی در نیل روسیه به بمب اتم را نمیتوان نادیده انگاشت. این گروه شامل چند جاسوس بود. اما جاسوس اصلی که بر خلاف ادعای FBI هیچگاه پیدا نشد، دانشمند آمریکایی دارای نام رمز PERCY بود. هیچ کس هیچگاه نفهمید که او که بود. او راز ساخت بمب اتم را به شوروی سابق لو داد. شوروی نه تنها فرمول ساخت بمب هستهای را بدست آورد، بلکه خرد شدن آمریکا در انظار عمومی که آرزوی دیرینهاش بود تعبیر گردید.
رابرت اوپنهایمر (دومین نفر از سمت چپ) "پدر بمب اتم" به همراه "انریکو فرمی" (اولین نفر از سمت راست) فیزیکدان بزرگ که در خلق بمب اتم بیشترین کمک را به وی کرد
با بروز این اتفاق، سازمان CIA که به دولت امریکا اطمینان داده بود که شوروی تا 8 سال دیگر به بمب هستهای نمیرسد، بی اعتبار و خجلت زده شد. همچنین FBI به دلیل عدم کامیابی در شناسایی و دستگیری حلقه جاسوسان هستهای تحقیر شد. از طرفی وقتی انگلیسیها "کلاوس فوکس" (Klaus Fuchs) – یکی از دانشمندانی که متهم به عضویت در حلقه جاسوسان بود - را به لس آلاموس انتقال دادند، رابطه بین آمریکا و انگلیس بشدت رو به وخامت گرایید. افشای راز ساخت بمب اتم، این تصور را آنهم در "دوره مک کارتیسم" برای مردم دنیا بوجود آورد که هر شهروند امریکایی میتواند جاسوس باشد.
نظرات کاربران