21. اسفند 1393 - 17:11
بزرگداشت شهید موسوی در چرام برگزار می‌شود
سالگرد شهید سید نوذر موسوی با حضور مسئولان استانی و شهرستانی در مسجد روستای فشیان چرام برگزار می‌شود.

به گزارش باشت نیوز،اولین سالگرد جهادگر شهید حاج سید نوذر موسوی و همچنین یاد و خاطره برادر شهیدش سید ایمور موسوی روز پنجشنبه ۲۱ اسفند ۹۳ ساعت ۱۵ عصر در مسجد روستای فشیان چرام  برگزار می‌گردد.

بنابر این گزارش، فتاح محمدی معاون سیاسی و امنیتی استانداری کهگیلویه و بویراحمد در این مراسم سخنرانی خواهد کرد.

15210_667

 دلنوشته‌ای از دختر شهید حاج سید نوذر موسوی؛

چه بگویم از شرح حال زندگی پدرم/ پدری که اورا سالها بر روی تخت دیده ام

در لابلای زندگی خود گم شده ام/ با وجود داشتن پدر بی پدر شده ام

پدرم سالهاست که برروی تخت است/  اگر بگویم این سالها چقدر برایم سخت است

با سختی این سالها کنار آمده ام/ با عشق پدرم این چنین به جان امده ام

هرگاه نظر فکنم به پدرم/ آتش زند تمام اعماق بدنم

شب و روز پدرم نالان است/جسدی است بر روی تخت که چون بی جان است

نفس های او به سختی می آیند و می روند/  همه اینها به ما میگویند که عشق زندگی پدر است

هردم از نفسش سخنی دارد/ سخنی که با خودش پندها دارد

از اتاق پدرم صدای اکسیژن می آید/ صدای نفس های کوتاه  و خسته می آید

دست های پدرم هرروز آماج سرنگ و سرم استنفس های پدرم هر روز کوتاه تروخسته تراست

قلمم شرمش آید از نوشتن/ صفحه دفترم ناله زند همچون پدرم

قلمم به خود میگوید از کجا باید نوشت/  از زمانی که تقدیر برای مازد چنین سرنوشت

پدرم بال پرواز میخواهد/ تا ازاین قفس رهایی یابد

اینک پدرم با کوله باری از درد بی انتها/ بر روی تخت خوابیده است و صدا میزند ای خدا

من راضیم به رضایت تو/چرا که رضایت تو هست مد نظرم .

لحظه لحظه نفسش همراه  سرفه است/ سرفه هایی که آتش زند تمام وجود پدرم

پدرم با راه رفتن بیگانه شده است/راه رفتن او برایم یک معجزه شده است

نفسش در قفس سینه، حبس شده است/دست و پا میزند چرا که دنیا برایش تنگ شده است

اکسیژن همراه با دردهای او می نالد/ اوست که میداند چه دردی است دروجود پدرم

می آیی و خوابم را آشفته میکنی و باز کجا میروی؟ در ازدحام کوچه های دلتنگی، راهها تو را از من دزدیده اند

ای کاش میتوانستم با تو به اوج آسمانها بیایم و با تو در جشن شادی ستاره ها شرکت کنم

من شعر را از نگاه تو آموخته ام و طعم خوش شهادت را از تشنگی لبانت

اینک یال سفید خوشبختی برگردن توست/  خدایا پدرم را به دست فرشتگانت بسپار

 

قسمت هایی از زندگی نامه شهید نوذر موسوی؛

صدای خس خس سینه  درد و رنج نا شی از جراحات به جا مانده و سرفه هایی که امان را می برد یار و انیس این عزیز سفرکرده بود، عیادت کنندگانش نمی توانستند ۵ دقیقه نظاره گرش باشند، چه شب هایی که تا صبح از نفس تنگی می نالید. درب اتاقش را می بست تا اهل بیتش آسوده بخوا بند، آخرین بار در بیمارستان ام آر آی شیراز بستری می شود که نزدیک به ۳ ماه طول می کشد روز به روز حا لش وخیم تر می شود، دیگر نمی توانست نفس بکشد آبی بنوشد و غذایش و آبش سرم و دارو بود، دهانش از لوله و شلنگ پربود و دستان و پاهایش به تخت بیمارستان بسته بود و فقط با اشاره با فرزندانش ارتباط بر قرار می کرد، با چشما نی اشک بار فرزندانش را نگاه می کرد، می خواست به آنها بفهماند عزیزانم رفتم سفری که آمدن نیست مرا، دیگر بابا ندارید، چه سخت است پدری که با فرزندانش این چنین غزل خداحافظی  بخواند، پزشکان آخرین تلاش خود را کردند گلوی مبارکش را شکافتند تا بسا راه تنفس اندکی باز شود.  اما مفید واقع نگردید زیرا ملائکه و فرشتگان بی صبرانه از طرف معبود و خالق مأموریت داشتند که او را آسمانی و رهسپار کوی دوست نمایند، ردای رستگاری بر تنش بپوشند و او را مژده دهند که ایام رستگاری فرا رسید.

سرانجام این مأموریت به دست  فرشتگان مقرّب درگاه الهی در تاریخ ۹۲/۱۲/۲۵ ساعت ۱۱ صبح محقق می‌گردد و روح بلند و ملکوتی سید به ملکوت اعلی پیوست و به جمع افلاکیان خاک و برادر شهیدش پیوست، از شهید والا مقام ۲ فرزند پسر و ۶ فرزند دختر به  یادگار مانده است؛ روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

منبع : کبنا نیوز

انتهای پیام/س

نظرات کاربران