به گزارش باشت نیوز، انتخابات داخلی مجلس خبرگان رهبری برای تعیین رئیس پس از فوت مرحوم آیتالله مهدویکنی صبح دیروز برگزار شد و در شرایطی که نام آیت الله محمد یزدی از قبل برای کاندیداتوری در انتخابات مطرح نبود، وی به عنوان رئیس مجلس خبرگان در دوره چهارم انتخاب شد.
این در شرایطی است که برخی از گروههای سیاسی قصد داشتند با مانورهای تبیلغاتی و فضاسازیهای سیاسی مجلس خبرگان رهبری را به یک کارزار سیاسی تبدیل کنند و با این تحرکات کاندیدای مورد نظر خود را در جایگاه رئیس در صدر این مجلس بنشانند. درحالی که صحن مجلس خبرگان رهبری و شانیت آن منافات ویژهای با بازیهای سیاسی و جناحی دارد و کسانی که با فضای حاکم بر این مجلس آشنا هستند، به خوبی میدانند که مجلس خبرگان رهبری سیاسی - جناحی نیست.
روزنامه اصلاحطلب آرمان در این زمینه پیشانی جبهه سیاسی کردن فضای انتخابات مجلس خبرگان رهبری را بر عهده داشت. این روزنامه در مطلبی با عنوان « چه کسانی مخالف ریاست هاشمی هستند؟» از زبان محمد تقی فاضل میبدی در مطلبی خلاف آنچه دیروز در فضای مجلس خبرگان رهبری مشاهده شد، مدعی شد: «آیت الله هاشمی رفسنجانی برای ریاست مجلس خبرگان رهبری علاوه بر داشتن مقبولیت عمومي بیشتر نسبت به ديگر کاندیداها، از اقبال قابل توجهي نیز در میان بدنه خبرگان برخوردار است و فقط عده ای معدود هستند که در تلاشند تا ایشان برای ریاست خبرگان جلو نیاید
!»[1]
روزنامه آرمان امروز که به ارگان خانواده هاشمی رفسنجانی در محافل مطبوعاتی بدل شده است، در تکاپوی همیشگی برای افزایش سطح نفوذ این خانواده در سطوح مختلف کشور در گفتوگوی با رسول منتجب نیا به «مدیحهسرایی» نسبت به ویژگیهای سیاسی و مدیریتی حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی پرداخت و وی را بیبدیل خواند.
رسول منتجبنیا در این مدیحهسرایی بر خلاف رویه گذشته اصلاحطلبان که هاشمی را « عالیجناب سرخ پوش» مینامیدند، اظهار داشت:« در دوران ریاست مجلس که من نیز سه دوره عضویت مجلس و نمایندگی مردم را در کارنامه خود دارم، شاهد بودهام که آیتا... هاشمی با قدرت مجلس بسیار حساس و پرماجرای اول و دوم و نیمی از مجلس سوم را بهخوبی مدیریت میکرد. بدون اینکه در مجلس اختلالی ایجاد شود یا جمعی احساس کنند که مورد کممهری قرار گرفتهاند. آیتا... هاشمی همواره در طول ریاستمجلس خودشان وجهه پدری خود را حفظ کردند و موضعگیریهای ایشان در سیاست خارجی و سیاست داخلی و در همه موارد موضعی قابل دفاع بود. من به یاد دارم در دوره دوم مجلس یکی از چهرههای مطرح جریان اصولگرایی که موضع متفاوتی با آیتا... هاشمی داشتند زمانی که نطق پیش از دستور آقای هاشمی صورت میگرفت بهقدری مجذوب سخنان آقای هاشمی شده بود که به من گفت که ایشان درمنطق و مدیریت و اثرگذاری دومی ندارند. جالب اینکه درهمان حال هم تفاوت فکری خود را با آقای هاشمی ابراز میکرد ولی شیفته آیتا... هاشمی بودند
«[2]
منتجبنیا همچنین در اهانت آشکار به خبرگان رهبری، با توسل به دروغ درباره تعداد رأی هاشمی رفسنجانی در خبرگان میگوید: "تعداد اندکی بیریشه که سر سفره انقلاب حاضرشدهاند و هزینهای نپرداختهاند و حتی یک روز زندان نرفتهاند و برخی از آنها در دفاع مقدس هم حضور نداشتند با وی مخالفت میکنند. اگر شخصیتهای بزرگی مانند آیتا... هاشمی و افرادی هموزن ایشان حاضر باشند میدانی برای این افراد باقی نمیماند .... بار دیگر عرض میکنم آیتا... هاشمی درحال حاضر بالاترین رای را دارند. " (آرمان - 16 اسفند)
کلکسیون توصیفهای روزنامه آرمانامروز نسبت به حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی با عنوان «زینت خبرگان» تکمیل شد. محسن صادقی در یادداشتی در صفحه سیاست جایگاه هاشمی در نظام اسلامی را «بیبدیل» و «ممتاز» توصیف میکند به حدی که برخی از اصولگرایان «چشم طمع» به جایگاه ایشان در میان مردم را دارند و قصد مصادره جناحی ایشان را در ذهن میپرورانند
.[3]
تقلای رسانهای برای ریاست هاشمی در خبرگان تا لحاظ آخر ادامه داشت. روزنامه آرمان در روز انتخابات عکس صفحه اول خود را به هاشمی اختصاص داد و با تیتری کاملا تبلیغاتی برای ریاست دوباره هاشمی در خبرگان رهبری لحظه شماری کرد.
لحن روزنامه آرمان برای ریاست هاشمی هم حاکی از علاقه و چشم انتظاری این روزنامه وابسته به هاشمی بود. این روزنامه با رویکردی کاملا تبیلغاتی اینگونه القا کرد که «چشمهای منتظر» خواهان دیدن هاشمی بر روی صندلی خبرگان هستند.
این روزنامه در این زمینه نوشت: «این روزها منزل و دفتر آیتا... هاشمی مملو از نامههایی است که از دور و نزدیک برایش ارسال شده است و محتوای تمام آنها جز درخواست برای پذیرش ریاست مجلس خبرگان نیست. این روزها فضای حاکم بر بیت آقای هاشمی همان فضایی است که دخترش در وصف آن میگوید: «تلفنها اصلا آزاد نمیشد و این فرصت نبود که گوشی را بر سر جای خود بگذاریم چون مدام برای درخواست از آیتا... هاشمی جهت حضور در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 تماس گرفته میشد.»
فعالان در تمام عرصهها به دیدار آیتا... میآیند چنانکه چند روز پیش گروه «تحولخواهان» به نزد آیتا... رفتند چون اطمینان از دیدگاههای اقتصادی او داشتند و در همین دیدار از او خواستند به ریاست مجلس خبرگان بازگردد چون به اعتقاد آنها آیتا... هاشمی تحول را رمز پیشرفت کشور میداند. آیتا... تکلیف را میداند و خود را مکلف به اجرای آن میداند. میداند که دلسوزان کشور امید دارند تا بار دیگر او از خود بگذرد همانند بسیار دفعات دیگر که از خود و حتی خانواده خود برای مردم گذشت
.» [4]
این روزنامه با نگاه سیاسی که به انتخابات مجلس خبرگان رهبری داشت و بر اساس این نگاه نادرست آیتالله هاشمی شاهرودی را رقیب هاشمی رفسنجانی فرض میکرد، در کاری غیر اخلاقی برای تخریب رقیب خودساخته دست به خبرپراکنی زد و روز سه شنبه در مطلبی نوشت که « برخی از اعضای خبرگان به دنبال ریاست آیتا... شاهرودی هستند. رئیس سابق قوه قضاییه که به عنوان نایب رئیس در اجلاس اخیر خبرگان بر صندلی ریاست تکیه زد. با این حال رئیس سابق قوه قضاییه سابقه عضویت و همکاری با احزاب اصولگرا نظیر جامعتین را ندارد و بعید است بتواند نظر مساعد همه اعضا را کسب کند
.»[5]
درحالی است که آیت الله هاشمی شاهرودی یکی از اعضای مطرح جامعتین است و روزنامه آرمان در یک حرکت غیر اخلاقی تحلیل غلطی را به خورد مخاطبان خود داد که منشاء آن کذب است. [6] این درحالی است که آیتالله شاهرودی با تکیه بر رویه غیر سیاسی مجلس خبرگان پیش از اینها بیان داشته بود که اگر هاشمی کاندیدا شود کاندیدا نخواهند شد که دیروز این اتفاق افتاد.
بعد از انتخاب شدن آیت الله یزدی نیز وی به نوعی به این شائبه سیاسی پاسخ داد و بیان داشت: «رئیس مجلس خبرگان رهبری درباره علت کناره گیری آیت الله شاهرودی از کاندیداتوری ریاست این مجلس نیز گفت: بنده اطلاعی از انگیزه وی ندارم اما شنیده بودم که او و آیت الله هاشمی رفسنجانی اعلام کرده بودندکه با یکدیگر رقابت نخواهند کرد و تصور می کنم پس از اینکه آیت الله شاهرودی در عمل دید که آیت الله هاشمی رفسنجانی نامزد است کنار رفت
خبرپراکنیها و مصاحبههای تبلیغاتی برای ریاست خبرگان در دیگر رسانههای اصلاحطلب نیز رواج داشت. روزنامه شرق در مصاحبهای به مساله رقابت انتخاباتی در مجلس خبرگان پرداخت و با هاشمی به عنوان گزینه مطرح این انتخابات مصاحبه کرد.
این درحالی است که دیگر رسانههای اصلاحطلب نیز با رویکردی تبلیغاتی برای ریاست هاشمی در مجلس خبرگان خبرپراکنی کردند.
در همین زمینه روزنامه مردم سالاری با آیت الله هاشمزاده هریسی نماينده مردم آذربايجان شرقي در مجلس خبرگان مصاحبهای انجام داد و وی در مورد کاندیداتوری هاشمی اظهار داشت « با زمينه بسيار خوب رايي که آقاي هاشمي دارد، اما ولعي براي شرکت در انتخابات ندارد؛ اما در مقابل، کسي حق ندارد بايد و نبايدي براي کسي تعيين کند
.
وي اضافه کرد: آيتالله هاشمي بعد از انقلاب هميشه نفر دوم نظام بودهاند. امروز هم بعد از مقام معظم رهبري نفر دوم هستند؛ چه کساني اين موضوع را قبول داشته يا نداشته باشند. اگر امروز هم احساس مسووليت يا تکليف بکنند براي رياست خبرگان پيشقدم ميشود. اين عضو مجلس خبرگان رهبري گفت: در چند سال اخير شاهد هستيم کساني همه افراد نظام را خائن معرفي ميکنند. اين طرز برخورد توهين به کليت ملت ايران است، اگر همه خائن هستند، پس چه کسي خدمتگزار است.
خبرگزاری دولتی ایرنا نیز در مصاحبهای حجتالاسلام غرویان در این جهت گام برداشت و سایت هاشمی رفسنجانی با این تیتر که «هاشمی؛ رای مردم و خبرگان» به انعکاس این مطلب پرداخت.
البته این نوع هنرنماییهای سیاسی جریان اصلاحات بعد از برگزاری انتخابات ریاست مجلس خبرگان رهبری نیز ادامه یافت و خبرگزاری ایسنا نیز در مطلبی با قصد و غرضهای سیاسی در مطلبی که تیتر یک روز چهارشنبه 20 اسفندماه این خبرگزاری بود، نوشت: « در صحنه سیاسی ایران یزدی از سیاستمداران برجسته در جناح راست است که با داشتن سمت دبیرکلی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، همراه آیتالله مهدوی کنی که دبیرکل جامعه روحانیت مبارز بود از پدرخواندههای اصولگرایان به حساب میآمدند.
تیتر غیر معمول این خبرگزاری نیز بیشتر به یک جیغ سیاسی بعد از شکست انتخاباتی میماند که از شانیت مجلس خبرگان رهبری به دور است. ایسنا در این مطلب که با عنوان « یزدی؛ چهارمین رییس خبرگان با عمامه سفید » به کنایه عنوان کرد که شاهرودی که از جمله سادات مجلس خبرگان است، به ریاست نرسید!
به نظر میرسد اصلاحطلبان که با عینک سیاسی به هر موضوعی حتی موضوعات صنفی مینگرد و خود را در پوششهای مختلف جامعه پزشکان و معلمان و ... جای میدهند و منافع خود را در قالب صنوف مختلف دنبال میکنند، اینبار نیز با نگاه صرف سیاسی سعی داشتند، مجلس خبرگان را بر اساس منافع خود ترسیم کنند. این درحالی است که شانیت این مجلس و رویه مالوف آن حکم میکند که مسائل جناحی در آن راه نیابد.
همانطور که دیروز رئیس جدید مجلس خبرگان رهبری تببین کرد، « مسئولیت در این مجلس بسیار سنگین است و اعضای آن شخصیت های برجسته ای هستند و هر یک در استان خود وزنه ای برای مردم محسوب می شوند کار در این مجلس کار روحانیتی و حوزوی تلقی می شود نه کارهای مرتبط با ادارات و دوایر دولتی و حکومتی که رقابت های گوناگون و متداول مطرح است».[12] از این جهت جناحهای مختلف سیاسی باید با نگاه کلان بر اساس آرمانهای انقلاب اسلامی و مصلحت کشور به این مجلس بنگرند و یاد بگیرند که به طور صرف سیاسی به این مجلس نگاه نکنند و منافع سیاسی و جناحی خود را وارد مجلسی که قرار است به طور کلان و فراسیاسی به موضوعات کشور بنگرد و تصمیم گیری کند، وارد نسازند.
روزنامه جمهوری اسلامی - نزدیک به هاشمی رفسنجانی - امروز چهارشنبه در سرمقاله خود نوشت: هفته گذشته هنگامی که وزیر کشور از ورود پولهای کثیف به سیاست و انتخابات سخن گفت و در این زمینه هشدار داد، آقای علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی از تریبون مجلس خطاب به او گفت اگر چنین اطلاعاتی دارید آن را به قوه قضائیه بدهید تا رسیدگی کند، مگر مملکت قانون ندارد؟
شاید نیازی به توضیح نباشد که آقای رئیس مجلس به اقتضای مصلحتی که تشخیص میدهد گاهی لازم میداند برخلاف واقعیتها و حتی برخلاف اطلاعاتی که دارد سخن بگوید تا عدهای را راضی نگهدارد. این مصلحت سنجی این روزها بیشتر مورد نیاز است چرا که بعد از تعطیلات نوروز کم کم به زمان تجدید انتخابات رئیس مجلس نزدیک میشویم و جناب ایشان برای انتخاب شدن مجدد به ریاست مجلس، به آراء نمایندگان نیاز دارد. این را هر کس که مختصر درایتی داشته باشد میفهمد و طبیعی است که آقای علی لاریجانی بیش از دیگران این قبیل مصالح را تشخیص بدهد و به آن پایبند باشد!
اکنون سخن در اینست که یک نماینده مجلس، که از قضا فرزند شهید مطهری است و به خاطر موضعگیریهای آزاداندیشانه و رفتارهای آزادمنشانهاش بشدت در میان مردم جا باز کرده و دارای نفوذ فوق العادهای هم هست، در سفر به شیراز برای سخنرانی در دانشگاه این شهر، مورد حمله خودسرها قرار گرفت و زخمی شد و شیشههای خودروی حامل وی خرد شدند و سه ساعت در کلانتری در محاصره موتورسواران خودسر بود و سرانجام نیز با تدبیر! استاندار سخنرانی وی لغو گردید و وی مجبور به بازگشت به تهران شد. در این زمینه آقای رئیس مجلس خوب است اعلام نظر و موضع نمایند که بالاخره مملکت قانون دارد یا ندارد؟ اگر قانون دارد، چرا یک نماینده مجلس نمیتواند به دلیل فشار خودسرها به محیط دانشگاه برود و سخنرانی کند؟ چرا نیروی انتظامی در مدت سه ساعت محاصره این نماینده مجلس توسط خودسرها، نتوانست کاری انجام بدهد و محاصره را بشکند؟ چرا استاندار فارس به جای آنکه برای انجام سخنرانی تدبیری کند و خودسرها را به دست قانون بسپارد در حمایت از آنها سخنرانی را لغو میکند و این نماینده ارشد مجلس شورای اسلامی را وادار به بازگشت به تهران میکند؟ اصولاً این چگونه استانداری است که به جای آنکه مجری سیاست دولت اعتدال باشد در جهت خلاف آن حرکت میکند؟ چرا شهر شیراز به جای آنکه تحت حاکمیت قانون باشد، تحت حاکمیت خودسرها قرار دارد و استاندار برای مقابله با این خودسریها کاری نمیکند؟
آقای رئیس مجلس!
آیا برای حمایت از این نماینده کتک خورده و مظلوم مجلس شورای اسلامی احساس تکلیف نمیکنید؟ در این قبیل موارد، لازم نیست بپرسید مگر مملکت قانون ندارد؟ آیا اصولاً پرسیدهاید خودسرها با کدام مجوز قانونی به فرودگاه رفتند و با ناسزاگوئی از دکتر علی مطهری استقبال کردند و سوار بر موتورهای خود، با چوب و چماق و سنگ و آجر و گوجه فرنگی به او حملهور شدند؟ آیا پرسیدهاید استاندار فارس با استناد به کدام قانون، در برابر خودسرها کوتاه آمد و نماینده مجلس را از حق مسلّم سخنرانی و اظهارنظر منع کرد و خیل دانشجویان منتظر را از حق طبیعی شنیدن سخنان یک نماینده مجلس که مجوز سخنرانی هم از مسئولین شهر داشت محروم نمود؟ اگر این اقدام استاندار به استناد حفظ امنیت شهر است، چرا با برهم زنندگان امنیت یعنی همان موتورسواران خودسر برخورد نشد؟ امنیت را کسانی از مردم سلب کردند که به خودروی دکتر علی مطهری و به خود او حمله کردند، پس چرا به جای تامین امنیت سخنرانی، زمینه امنیت برای خودسرها فراهم شد؟
اینها سوالهائی هستند که آقای رئیس مجلس باید به آنها پاسخ بدهد تا مردم بتوانند باور کنند که ایشان واقعاً طرفدار اجرای قانون است.
همین سوالها را آقای وزیرکشور نیز باید پاسخ بدهد. این چگونه استانداری است که نمیتواند مرکز استان را برای انجام یک سخنرانی امن نگهدارد؟ کسی که هنوز سخنرانی نکرده و معلوم نیست چه مطلبی را میخواهد بگوید، چگونه محکوم به حمله و ضرب و شتم و محاصره و سرانجام بازگشت به تهران بدون انجام سخنرانی است؟ فلسفه وجود وزارت کشور و استانداری و شورای تامین چیست؟ چرا کسی مسئولیت این ناامنی و شکستن حریمها و از بین بردن آزادیها را برعهده نمیگیرد؟
و سخن پایانی نیز با آقای رئیسجمهور است که میدانند بعضی از استاندارهای دولت ایشان از جنس دولت اعتدال نیستند و با تدبیر و امید هیچ نسبتی ندارند. طبیعی است که زیرمجموعه چنین استاندارانی نیز از جنس اعتدال و تدبیر و امید نباشند و با جای دیگر هماهنگ باشند. دولت یازدهم با این وضعیت به کجا میرود؟ استانداران، فرمانداران و بخشداران، بازوان اجرائی دولت در سراسر کشور هستند. انتخابات مجلس شورای اسلامی را بازوانی که با دولت یازدهم هماهنگ نیستند چگونه میخواهند برگزار کنند؟ استاندارانی که ارادهای برای عزل بخشدارانی ندارند که هنوز مجری فرمان دولت قبل هستند و از خارج از دولت کنونی خط میگیرند، چگونه میتوانند بازوان این دولت در اجرای قانون باشند؟
به نظر میرسد آقای رئیسجمهور برای آنکه بتواند به شعارهای انتخاباتی خود عمل کند به یک خانه تکانی جدی در تعدادی از وزارتخانهها به ویژه وزارت کشور و زیرمجموعه آن نیاز دارد. اگر تعارف را کنار بگذاریم و با مشاهده واقعیتها با آقای رئیسجمهور سخن بگوئیم باید به ایشان اعلام کنیم که بدون این خانه تکانی به اهداف اعلام شده در شعارهای انتخاباتی نخواهید رسید. اکنون زیرمجموعههای شما در تعدادی از وزارتخانهها و استانداریها در مسیری حرکت میکنند که مسیر مشخص شده توسط شما نیست و در مواردی حتی در جهت خلاف مسیر شما در حرکت هستند. با این وضعیت فکر میکنید دولت شما به کجا خواهد رفت؟ از شما انتظاری بیش از حرکت در چارچوب قانون نداریم. این همان چیزی است که شما در شعارهای انتخاباتی خود مورد تاکید قرار داده بودید.
بدیهی است که هر سیاست مداری با سیاست مداری دیگر متفاوت است کما این که هر انسانی با انسان دیگر تفاوت هایی دارد، اما برخی سمت ها، جایگاه معجزه گونه ای دارند از این حیث که وقتی افرادی با روحیات - لا اقل در ظاهر - متفاوت در آن قرار می گیرند، برخی رویکردهایشان شبیه یا بعضا یکسان بروز می کند. در جمهوری اسلامی ایران، جایگاه ریاست جمهوری بیش از همه به این سابقه شناخته می شود.
دو رئیس جمهور فعلی و سابق، آقایان روحانی و احمدی نژاد، لا اقل در اذهان عمومی و حتی بسیاری از خواص، شخصیت هایی کاملا متفاوت دارند. از این رو بسیار مفید به نظر می رسد که ببینیم چرا، چطور و تا چه حد، دو شخصیت حقیقی تا این حد متفاوت و در بعضی موارد متضاد، وقتی در جایگاه حقوقی مشابه قرار می گیرند، این قدر شبیه رفتار می کنند.
لازم به ذکر است که موارد ذیل، الزاما محدود به دو رئیس جمهور اخیر نمی شوند:
۱- رئیس جمهورم؛ پس حرفم وحی منزل است چون منتخب اکثریتم
وقتی شخصی در مهم ترین جایگاه اجرایی کشور و دومین جایگاه ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران قرار می گیرد، تا حدی طبیعی است که احساس کند که از همه مهم تر، محبوب تر و عزیزتر است، اما مبتنی بر تعالیم اسلامی، هیچ شخصی جز معصومین علیهم السلام، از انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر، مبرا نیستند و هر شخصی که نتوان به نظرات وی نقد کرد، در معرض فساد قرار می گیرد.
اما در عمل، معمولا وقتی نقدی به شخصی در حد رئیس جمهور مطرح می شود، بسیاری از دولت مردان و حتی بخشی از مردم، استدلالی را طرح می کنند که از حیث مبانی اسلامی، عقلی و حتی جهانی و بین المللی، باطل و بی پایه و اساس است؛ آن هم این است که چون فلان شخص توانسته بهمان میلیون رای از مردم کسب کند و نهایتا با رای اکثریت مطلق، حائز صلاحیت تکیه زدن به جایگاه ریاست جمهوری را پیدا کرده است، پس تا اطلاع ثانوی و تا زمانی که وی در این سمت باقی است، هیچ کس حق ندارد با نظرات وی مخالفت کند، چون اگر با نظرات وی مخالفت کند، به مثابه این است که با اکثریت مطلق جامعه مخالفت کرده است.
سبقه ی این رویکرد باز می گردد به زمان ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی که شعارهایی هم چون «مخالف هاشمی، مخالف رهبر است، مخالف رهبری، دشمن پیغمبر است» سر داده می شد. اما هر چه به زمان حال نزدیک تر می شویم، این رویه با قوت بیشتری ادامه یافت. در زمان آقای خاتمی، با جملاتی هم چون «شما پیام دوم خرداد و رای مردم را درک نکرده اید» بسیاری از قطار دولت پیاده شدند، حال آن که لزومی نبود تا همه ی رده های مدیریتی زیر و رو شوند. در زمان آقای احمدی نژاد هم این رویکرد به نحوی در پاسخ به جایگزینی اتوبوسی مدیران در زمان آقای خاتمی ادامه یافت و وی نیز تمامی نیروهای دولت قبل را خارج و افرادی که بعضا هیچ سابقه ی مدیریتی نداشتند را جایگزین کرد.
آقای روحانی و سخنگوی دولت و دیگر دولت مردان دولت یازدهم، بارها با تکیه بر این استدلال که از آن جا که این دولت منتخب اکثریت مردم است و آخرین نسخه از مطالبات و سلایق مردم در قالب رئیس جمهور فعلی به ظهور و بروز رسیده، پس همه باید از نظرات این دولت و رئیس جمهور تمکین کنند.
آقای احمدی نژاد هم در مصاحبه های تلویزیونی بارها به این نکته اشاره می کردند که ما منتخب مردمیم و از حق مردم دفاع می کنیم و نمی گذاریم که صاحبان زر و زور و تزویر، نظر مردم را که همان نظر منتخبشان یعنی من هستم نادیده بگیرند.
ادبیات «من منتخب اکثریتم، پس حرفم وحی منزل است» تازگی ندارد ولی قطعا در هیچ دوره و دولتی، نباید در مقابل آن سکوت کرد.
۲- رئیس جمهورم؛ پس باید ابر و باد و مه و خورشید و فلک تاییدم کنند
این که رئیس جمهوری بخواهد یا سعی کند همه را راضی کند یا راضی نگاه دارد، هیچ عیبی محسوب نمی شود، بلکه به شرطها و شروطها حسن هم می تواند تلقی شود، اما اگر این سعی و تلاش به توقع تبدیل شود، باعث نارضایتی مردم و خواص از دولت خواهد شد.
مثلا این که رئیس جمهور در دانشگاه تهران به مناسبت آغاز سال تحصیلی سخنرانی کند و بگوید که چرا اساتید دانشگاه که باسوادند از ما دفاع نمی کنند، از اساس توقعی نابه جاست. مگر همین طیف در زمان ریاست جمهوری رئیس جمهور قبلی، نمی گفتند که دانشگاه و قشر تحصیل کرده، مجیزگوی احدی نیست و اتفاقا ژست انتقاد خود را همواره حفظ خواهد کرد؟ مگر طیف روشنفکر، مهم ترین ویژگی خود را پیشرو بودن در انتقاد نمی داند؟ پس چرا وقتی این طیف مسلط می شوند و زمام دار امور، توقع دارند که اساتید دانشگاه به عنوان روابط عمومی شان از آن ها دفاع کنند؟ مگر ما این قدر فهم و تعمق برای اساتید دانشگاه قائل نیستیم که اگر حسنی را ببینند، بدون سفارش یا توصیه، خودشان بنا بر تخصص و دلسوزی، حمایت می کنند، همان طور که اگر دفاع نکنند یا نقد بکنند هم بی دلیل نیست.
آقای احمدی نژاد هم در سخنرانی های مختلف با قلب واقعیت، مدام تکرار می کردند که همه مخصوصا نخبگان و اساتید دانشگاه، حامی نظرات و عملکرد این دولت هستند.
ادبیات گذشته که دور از واقعیت بود غلط و ادبیات امروز که متوقعانه هست هم غلط است.
۳- رئیس جمهورم؛ پس از من انتقاد کنید، اما در فروع نه اصول، تا ثابت شود من چقدر عاشق آزادی بیانم
ژست بسترساز آزادی بیان بودن، از علاقه مندی های همه ی دولت هاست. این که به وجه گفتمانی غالب یک دولت تبدیل شود یا نشود بحث دیگری است، اما رئیس جمهوری نداریم که ژست بهبودبخشی وضعیت آزادی بیان و انتقاد در عرصه های مختلف کشور، برایش علی السویه بوده باشد، اما دولت فعلی را به عنوان دولتی می شناسیم که با شعارهای از این جنس و به اصطلاح عامیانه، با ویژگی باز کردن فضا خود را به مردم معرفی کرد و از آن ها رای گرفت. این که رئیس جمهور در ادبیات سخنرانی هایش سعی می کند در همه جا، از دانشگاه ها گرفته تا صدا و سیما، اعلام کند که باید آزادی بیان باشد و آزادی بعد از بیان هم باشد و هیچ کس حق ندارد دیگری به جرم هم نظر نبودن با او محدود کند، تعابیر آشنایی است، اما وقتی یکی از مهم ترین دغدغه های دولت، می شود پایین کشیدن فتیله ی فلان برنامه ی تلویزیونی و امنیتی کردن فضای رسانه ای کشور، با آن شعارها مغایرت دارد و این تناقض، نشان دهنده ی نمونه ی دیگری از ادبیات شعارگونه است.
آقای احمدی نژاد هم بارها موکدا می گفت هر کس درباره ی من هر چه می خواهد بنویسد دارد می نویسد و همه دارند به ما فحش می دهند و ما هیچ نمی گوییم، اما در عمل همه شاهد بودیم که وی و اطرافیانش از جمله محمدرضا رحیمی، یکی از رویکردهای جدی شان در دولت دهم، این بود که مخالفان را با شکایت و برخوردهای قضایی و امنیتی، از میدان خارج کنند.
ژست انتقاد دوستی یا زنده باد مخالف من، ذاتا خطا نیست، اما وقتی فقط جهت ظاهرسازی است و در باطن سپر در مقابل نقد در دست دارند، نوعی نفاق است.
۴- رئیس جمهورم؛ پس خودم و اطرافیانم خط قرمزند
ادبیات آقای احمدی نژاد، اگرچه معمولا دوست داشتنی نبود، ولی صریح بود. مثلا بارها وی تاکید کرده بود که حرف مشایی حرف من است و خط قرمز من کابینه ام هستند. این گفته ی باطل چون صریحا مطرح شده بود، تکلیف بسیاری از مردم و سیاست مداران را با وی مشخص کرد و از آن پس، آقای احمدی نژاد هم بدل شد به خط قرمز بسیاری از مردم و سیاسیون، اما دولت فعلی در ادبیات رسمی اش هیچ گاه با این رویکرد عمل نمی کند، اگرچه در عمل خط قرمز این دولت هم در عمل کابینه هستند. نشان به آن نشان که بارها به بهانه هایی مانند حفظ امنیت ملی و مصالح نظام با رسانه هایی برخورد شده است که با دولت ساز مخالف کوک کرده بودند (اگرچه نگارنده، قرابت گفتمانی با طیف موسوم به دلواپسان ندارد).
ادبیات صریح ولی گزنده، بهتر است از ادبیات دوپهلو ولی دلنشین. اگرچه در برخی مسائل، رئیس جمهور سابق هم صداقت و صراحت به خرج نمی داد که در مورد انتهایی مبسوط تر شرح داده می شود.
۵- رئیس جمهورم؛ پس به سبک رونالدینهو به راست نگاه می کنم و به چپ پاس می دهم
ادبیات فرافکنانه، یکی از مضرترین، فراگیرترین و فراجناحی ترین معایب رئیس جمهور فعلی و سابق است. ادبیاتی که در آن به جای حل مساله های داخلی، گریز می زنیم به مسائل خارجی جهت پراکنده شدن حواس مردم و رسانه ها. زمانی که دغدغه ی مردم مسائل داخلی است، ما مسائل خارجی را طرح کنیم. زمانی که دغدغه ی مردم حول مذاکرات و سیاست خارجی است، ما سخنرانی کنیم درباره ی دعواهای جریان های سیاسی داخلی.
کسانی که اندکی هم با فوتبال آشنایی داشته اند، به یاد دارند که یکی از مهم ترین ترفندهای رونالدینهو، کاپیتان سابق تیم ملی برزیل و بارسلونا و بهترین بازیکن اسبق جهان، روشی داشت در پاس دادن که مثلا سمت راست را نگاه می کرد و به سمت چپ پاس می داد. این روش در ورزش بسکتبال هم مشاهده می شود. متاسفانه رؤسای جمهور فعلی و سابق، شدیدا به این روش معتقد و از آن بهره می برند و حتی در مواردی دیده شده که وقتی فشار شدیدی روی رئیس جمهور است در مورد موضوعی خاص، به جای حل آن موضوع یا توضیح درباره ی آن، رئیس جمهور اقدام می کند به منحرف کردن اذعان عمومی از یک موضوع اصلی به یک موضوع فرعی.
هرچقدر بازی به سبک رونالدینهو در فوتبال دوست داشتنی و نشانه ی نبوغ است، در سیاست نشانه ی بی صداقتی و مسئولیت ناپذیری است.
۶- رئیس جمهورم؛ پس مجلس مراقب باشد وگرنه مردم را مقابل نمایندگان مردم قرار می دهم
در ادبیات دولت قبل و رئیس جمهور سابق، هر ماه نیش و کنایه هایی چه توسط شخص آقای احمدی نژاد و چه توسط اعضای هیات دولت، به مجلس زده می شود. این برخوردها از کنایه و طعنه فراتر رفت و در برخی از موارد، به تخطئه ی جایگاه مجلس منجر شد، تا این حد که آقای احمدی نژاد در یک سخنرانی، صریحا اعلام کردند که مجلس در راس امور نیست و امام خمینی (ره) در نظام نخست وزیری منظورشان چنین بوده است.
دعواهای پی در پی مجلس و دولت و تحت فشار قرار گرفتن مجلس بین اتخاذ موضع حق و برخورد قانونی با تخلفات دولت و یا مماشات کردن با دولت جهت حفظ آرامش کشور و احترام مجلس (که از جانب دولت حفظ نمی شد)، باعث شد تا همواره هم چون استخوان در گلو و خار در چشم با رئیس جمهور سابق برخورد کند.
اگرچه رئیس جمهور فعلی، از آن جا که خود از نمایندگان مجلس بوده، الحق و الانصاف جوانبی را رعایت می کند که رعایتش در زمان دولت قبل، یک آرزو و رویا بود، ولی آن وجه صراحت ولو با وقاحت رئیس جمهور سابق در حال حاضر بدل شده به تعارف توام با پنبه سر بریدن رئیس جمهور کنونی.
مثلا مواضعی از این دست که مجلس باید بداند که رئیس جمهور فعلی، حاصل آخرین نسخه از مطالبات مردم است و باید به نظر مردم احترام بگذارد، در مواقع مختلف، چه در تابستان ۹۲ و چه در ایام معرفی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری به مجلس، بارها توسط افراد مختلف هیات دولت شنیده شد.
حال آن که اصل تفکیک قوا ایجاب می کند که هر قوه مستقلا نظر خود را اعمال نماید؛ مضاف بر این که اگر رئیس جمهور منتخب مردم است، نمایندگان مجلس هم منتخبین مردمند و بر اساس قانون اساسی، مجلس وظیفه ی نظارت بر دولت را هم دارد.
ادبیات قهر و جدل با مجلس، هم در دولت قبل و هم فعلی مشهود است، اما جنس دعوای دولت قبلی، از نوع به رسمیت نشناختن مجلس و تحقیر است و جنس منازعات دولت فعلی با مجلس، از جنس هوشمندانه و با پنبه سر بریدن است، به نحوی که مردم در دل بگویند که این مجلسی ها نمی گذارند دولت کار خود را پیش ببرد.
۷- رئیس جمهورم؛ پس در زمان من تمامی آمارها و شاخص های اقتصادی، با دم مسیحایی من رو به رشدی فزاینده و بی سابقه است
آمار و ارقام عجیب و غریب، یکی از معضلاتی است که در زمان هر دو رئیس جمهور اخیر، نقل محافل اقتصادی و بازار و جامعه بوده است. ادبیات هر دو رئیس جمهور در این باره، موضعی از بالا و ظفرمندانه بود که گویی بهترین وضع اقتصادی در زمان آن ها رخ داده است. فاصله ی بین آمارها و احساس مردم از وضعیت اقتصادی، در هر دو دولت هم خوانی نداشته است. ناظر به صحبت های اخیر رئیس جمهور درباره ی عبور از رکود، رشد محسوس، به صفر رسیدن تورم و امثالهم، باید گفت که این ادبیات که اگر کسی منصف است باید رشد را تایید کند، تازگی ندارد، ولی به زور نمی توان مردم را قانع کرد که وضع اقتصاد رو به رشد است، چرا که این رشد از چرخه های عظیم صنعتی معنا پیدا می کند تا سفره های مردم و اوضاع بازار.
خبر خوش های اقتصادی چه در دولت فعلی و چه قبلی، الزاما با برداشت مردم و حتی بسیاری از صاحب نظران، مطابقت کامل ندارد و تا زمانی که یک منبع و مرجع آماری غیر دولتی در کشور وجود نداشته باشد، نمی توان از رئیس جمهوری گله کرد که چرا آمارها را به نفع خود مصادره و تفسیر به رای می کنی.
۸- رئیس جمهورم؛ پس خواهی نشوی رسوا، هم رنگ رئیس جمهور شو وگرنه بی سوادی و باید بروی به جهنم
واقعیت این است که هر دولت، معتقد است که چون با رای مستقیم اکثریت مردم بر مسند قدرت تکیه زده است، پس همه باید با او همراه شوند، حال آن که چه از حیث ایدئولوژیک و چه از منظر قانون اساسی، قوای دیگر و نیز جریان های سیاسی دیگر، هیچ جبری ندارند که با دولت مستقر هم نوا شوند. یک جریان می تواند بگوید که مثلا نگاه فرهنگی ما با دولت فعلی موافق نیست، پس نقدش می کنیم، یک شخصیت سیاسی می تواند بگوید که مثلا من می خواهم رئیس جمهور بعدی باشم، پس سعی می کنم به طرح معایب دولت بپردازم و قوه ی قضائیه یا مقننه می توانند بگویند که مثلا چون تخلفی رخ داده، ما فلان وزیر را استیضاح می کنیم.
در چهار سال دوم آقای احمدی نژاد و بعد از فتنه ی ۸۸، عملا بخش عمده ای از رقبای سیاسی وی و دولتش حذف شدند و از این رو شرایط سال ۸۸ آقای احمدی نژاد با شرایط سال ۹۲ آقای روحانی بسیار متفاوت است، اما با لحاظ کردن این تفاوت، اگر در مقام مقایسه بر آییم، آقای روحانی خیلی ضربتی تر، چکشی تر و گازانبری با مخالفانش برخورد کرده و هنوز یک سال از عمر دولت نگذشته بود که آن ها را بی سواد، بدون شناسنامه، تازه به دوران رسیده خواند و سپس نظر مخالفان را به جهنم حواله داد.
این ادبیات هراس زده و هراس انگیز، به نحوی بعضا غیر قابل هضم، مخالف ستیز و منتقدکش است ولی ریشه در عصبیت یا خشم ندارد، بلکه یک استراتژی است.
بعضی از تحلیلگران از جمله آقای محمود سریع القلم، معتقدند که رئیسج جمهور باید بعضی اوقات عصبانی شود. فارغ از درستی یا غلطی این نظر این استاد دانشگاه که از مشاورین دولت هم بوده، اگر ملهم از تعالیم روانشناختی تحلیل کنیم، اتفاقا اگر یک رئیس جمهور خنده رو، شیک، متجدد، با گرایش های نزدیک به اصلاح طلبان، عصبانی شود و داد بزند، نه تنها ممکن است مردم از وی دفع نشوند، بلکه چون او را پیش از این آرام و خنده رو می دیده اند، بیشتر گوش هایشان تیز می شود که چه شده که او این گونه بر آشفته و شمشیر از نیام برکشیده و می خواهد از سر از تن عده ای جدا کند؟ و با خود خواهند گفت: خب حتما حق دارد! بنده خدا چه بر او گذشته که این گونه به هم ریخته و بغض خود را بیرون ریخته است! خب بروید به جهنم! راست می گوید رئیس جمهور!
سنت الهی است که تهمت هیچ گاه پایدار نخواهد ماند، ولی این که ادبیات خشن یک رئیس جمهور الزاما با برخورد منفی مردم مواجه شود، کاملا غلط است، «اون ممه رو لولو برد و شما چی چی هستین و شما کی کی هستین» گرفته تا «بروید به جهنم و اون هایی که از منابع خاص تغذیه می شن و بی سوادن و شناسنامه ندارن»، متاسفانه یا خوشبختانه معمولا توسط مردم دفع نمی شود. مردم معمولا این جملات را به معنای اعلام یک خبر تلقی می کنند، نه به عنوان جمله ای که خلاف اخلاق اسلامی است؛ یعنی می گویند بی سوادها برای دولت مشکل ایجاد کرده اند و دولت هم بر دهان آن ها کوفته، نمی گویند که چرا دولت با منتقدانش این گونه برخورد کرده است. اما در طولانی مدت، همان مردم هم صدا با ادبیات منتقدستیز دولت، می شوند منتقدان دولت و اتفاقا همان رفتار را هم به عنوان معایبتش به شمار می آورند.
رویکرد «توهین خوب است اما به مقدار لازم و عصبانیت و هتاکی گاهی هم مفید به نظر می رسد»، در کوتاه مدت موثر است، اما در بلند مدت به سرنوشت تمامی تفکرات ماکیاولیستی و پراگماتیستی دچار می شود.
۹- رئیس جمهورم؛ پس موقع تبلیغات شعارهای نشدنی می دهم، رای که آوردم، می گویم نمی گذارند و نمی شود و نمی خواهند بشود
شاید بتوان به ضرس قاطع، مهم ترین وجه مشترک روسای جمهور ما را، فرافکنی در ناتوانی عمل به وظایفشان دانست. این که رئیس جمهوری، علیه کسانی که سنگ اندازی می کنند موضع گیری کند، اصلا عجیب یا ناپسند نیست، ولی اگر این جنس مواضع، به شاه جمله ی مواضع یک رئیس جمهور بدل شود، آغاز انحراف و فرافکنی است.
آقای خاتمی در هشت سال ریاست جمهوری اش، بارها می گفت که برای من هر پنج روز یک بار بحران می آفرینند و گروه های فشار نمی گذارند ما کار کنیم. آقای احمدی نژاد هم با فوبیای هاشمی که در جامعه درست کرده بود، هر کم و کاستی که در عملکرد خود و تیمش بود را متوجه باندهای فساد و زر و زور و تزویر با محوریت آیت الله هاشمی رفسنجانی می کرد. آقای روحانی هم از چند ماه بعد از آغاز استقرار، شروع کرد به متهم کردن منتقدانش و رونمایی از غول دلواپسان تا تمامی مشکلاتی که بر سر راه دولت قرار می گیرد را به دلواپسان و منتقدانش نسبت دهد.
شعارهای عجیب و غریبی که تحققش از ابتدا عمل به آن ها از ابتدا محل سوال جدی است، یکی از ترفندهای رایج انتخاباتی در کشور ماست و وقتی فرد پیروز در انتخابات، قادر به تحقق وعده هایش به مردم نیست، به جای تلاش بیشتر، اصلاح یا تعدیل شعارهایش یا عذرخواهی از مردم جهت عدم عمل به شعارهایش، شروع می کند به توجیه و این که نگذاشتند، نشد و نمی خواهند بشود. این روش اصلا نوظهور نیست و پیرو همین مسبوق به سابقه بودن آن، رهبر انقلاب در آخرین سخنرانی پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و در سالگرد رحلت حضرت امام (ره)، فرمودند:
" ...بعد هم وعده های نشدنی ندن! من به نامزدهای گوناگون عرض می کنم؛ جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده، نوار امروز شما رو جلوی خودتون گذاشتن یا پخش کردن شرمنده نشین.
جوری وعده بدید، که اگر چنان چه اون وعده رو بعدا به رخ شما کشیدن، مجبور نباشین تقصیر گردن اینو اون بندازید که نگذاشتن، نشد! کاری رو که می توانید انجام بدین، [وعده بدین]!… "
حرف آخر:
یکی از بارزترین مظاهر جمله ی «ظاهر مردم باطن مسئولان است» و حدیث «الناس علی دین ملوکهم»، همین است که ادبیات یک رئیس جمهور، نه تنها در ادبیات مردم تاثیری عمیق و وسیع می گذارد، بلکه در وجوه دیگری هم چون نگرش، جهان بینی و در دستگاه محاسباتی خواص و عوام هم اختلالاتی ایجاد می کند که بعضا غیر قابل بازگشتند یا لا اقل صعب العلاجند.
نظرات کاربران