به گزارش پایگاه خبری باشت نیوز، متولد سال 1313 در باشت است؛ دارای دو پسر و هفت دختر می باشد که در. سال 1341 وارد آموزش و پرورش شده و همه او را به عنوان یک انقلابی میشناسند، کسی که منزلش پیش از انقلاب مأمن انقلابیون و افراد سرشناس منطقه و کشور بوده است؛ اما همه فعالیتهای او به انقلاب خلاصه نشد، چراکه وی با شروع دوران هشت سال دفاع مقدس نیز به یاری آرمانهای انقلاب آمد.
حاج شهریار آل احمدی ... چندین بار جلوی درب منزلش رفتیم تا شاید بتوانم دقایقی را با او به گفتوگویی بپردازم، اما یا ناخوشاحوال بود و یا در منزل تشریف نداشت. کمی سماجت به خرج داده تا بالأخره فرصتی دست داد تا پای صحبتهایش بنشینیم؛ وی از گذشته تاکنون صحبتها به میان میآورد و سینهاش پر از درد و ذهنش پر از اطلاعات تاریخی منطقه است. نشستن پای صحبتهایش سیری ندارد و حقا که کتابی است از تاریخ معاصر باشت و باوی. بسیار برایمان شیرین صحبت میکند و مطالب بسیاری را بازگو میکند.
از او در رابطه با باشت میپرسیم، کمی تأمل میکند و میگوید: انسان اگر تاریخ گذشته باشت را به یاد بیاورد، همه آن محرومیت است و فقط گریه است. باشت در سالهای بین 1320-1321 تقریباً 24 تا 26 خانه بود. به طرق مختلف و به نحوی میتوان گفت که باشت تقریباً یک حالت مرکزیت استان را داشت.
پس از آن یکدفعه از حضرت امام (ره) سخن به میان میآورد: وقتیکه حضرت امام (ره) را به ترکیه تبعید کردند تا آن زمان مقلد مرحوم آیتالله حکیم بودم اما پس از رحلت ایشان مقلد حضرت امام شدم و حتی خواب ایشان را نیز دیدم. در عالم خواب کسی به من گفت که مقلد امام باش و در راهش کمکش کن.
به زمان پیش از انقلاب رجوع میکند و میگوید: در آن زمان کسی کمتر جرأت میکرد که شعار دهد و علیه رژیم فعالیت کند اما من و سید جهان و سید عبدالمناف در زمانی که گروهکهای ساواک تعدادشان کم نبود فعالیت میکردیم و در نهضتی که امام (ره) شروع کردند هیچ کوتاهی نداشتیم حتی از جان و مال خود نیز حاضر بودیم که بگذریم.
مثل آنکه تصاویر آن روزها جلوی چشمانش باشد ادامه میدهد: من سردسته منطقه باشت بودم و سید جهان نیز همکاریهای زیادی داشت و سیدعبدالمناف یادم هست که مردم ده بزرگ را جمع کرد و میرفتیم بهره عنا... جمعیت باوی در بهره عنا جمع شدند و از راه مراسخون ها آمدیم و از حاجی طوفانی ده بزرگی پنج فشنگ جنگی گرفتم و هر پنجتا را به طرف پاسگاه کوپن شلیک نمودم که یکی از نیروهای سرهنگ رحمانی فرمانده وقت پاسگاه کوپن، اینگونه نقل می کند که این خاطره را در دفتر خاطراتش نوشت که هرکسی در این تیراندازی از بین رفت مسببش حاج شهریار است و البته من هم آشکارا این کار را کردم و تیراندازی نمودم... و پسازآن، همه مردم باشت و باوی به ما و ادامه راه نهضت پیوستند تا آنکه انقلاب پیروز شد.
حاج شهریار آن روزها را بسیار خوب و جذاب نقل میکند و از زخمهای زمان ساواک میگوید که هنوز آثارش در بدنش دیده میشود و همچنین میگوید: پس از پیروزی انقلاب مدیر آموزش و پرورش باشت شدم و تا توانستم به مردم خدمت کردم و تقریباً در زمان خودم برای هشتاد نفر اشتغالزایی کردم.
او از افراد سرشناس منطقه و کشور نیز سخن به میان آورده و از چهرههایی مثل آیتالله ملک حسینی، آیتالله بهبهانی زاده، آیتالله جنتی نام میبرد که در آن زمان مهمان منزلش بودهاند چراکه منزلش بهگونهای مرکز اطلاعات بین شیراز و اهواز بوده و هر کدام از بزرگان دو سه روز در منزلش مهمان بودهاند و پیامهای حضرت امام را به مردم منطقه منتقل و یا در زمان جنگ وسایل اهدایی را جمعآوری میکردند.
حاج شهریار از یکی از خاطراتش سخن به میان میآورد و میگوید: دریکی از مراسمات، آیتالله ملک حسینی مهمانم بودند و جمعیت زیادی آمدند و شام خوردند؛ فردی که برای من شناخته شده بود در میان جمعیت و در کنار آیتالله نشسته بود و پس از صرف شام رفت؛ به آیتالله ملک حسینی عرض کردم که یک نکته را میگویم و به حرفم گوش دهید و نه به میان نیاورید؛ همین الآن بلند شوید و به تنگ بیدک بروید چون تا دقایقی دیگر ساواک شما را دستگیر خواهد کرد، چراکه اگر من دستگیر شوم بهتر است تا شما را دستگیر کنند. آیتالله نیز بلند شدند و گفتم به منزل آقا سید جهان و یا به منزل حاجی ولی در تنگ بیدک بروید؛ که بعدها و پس از پیروزی انقلاب نیز آیتالله چند جا این خاطره را بازگو کرده بودند.
حاجی ادامه میدهد: آیتالله جنتی هم که اسم من را شنیده بود که حامی انقلاب و مقلد حضرت امام هستم دریکی از سفرهایش به منطقه به منزلم آمدند و یک شب و روز مهمانم بود، در آن روز نزدیک به پنجاه میلیون تومان به پول امروز طلا و وسایل هدیه از زنانی که به تازگی ازدواجکرده بودند دریافت کردم تا در جنگ به انقلاب کمک شود.
حاجی از روزهای سخت جنگ سخن به میان می آورد و می گوید: با آنکه از نظر سنی پیر بودم ولی دوست داشتم همیشه در کنار رزمندگان اسلام با رژیم غاصب بعثی مبارزه کنم تا خدای ناکرده ذره ای از خاک میهمن به دست این متجاوزان کوردل که از اسلام بویی نبرده اند، نرسد.
جهت دانلود فیلم حضور حاج شهریار آل احمدی در جبهه کلیک کنید.
از حاج شهریار در رابطه با سایر مسئولیتهایش میپرسم که میگوید: پس از آموزش و پرورش، مسئول کمیته حضرت امام خمینی (ره) شدم و هر کاری که از دستم برمیآمد انجام دادم و پس از کمیته امداد نیز مسئول انتظامات باشت شدم و در این مسئولیت نیز سعی کردم حق کسی ضایع نشود و به مردم منطقه خدمت کنم.
وی در رابطه با برخی نمایندگان در مجلس نیز سخن به میان میآورد که نقل آن خالی از لطف نیست. حاج شهریار میگوید: حاج بهرام تاج گردون انسان بسیار پاک دستی بود و تا از دستش برآمد برای همه مناطق به خصوص روستاهای دهدشت (کهگیلویه) کار کرد. آقای مرحوم نبی زاده هم انسان فرهنگی و مؤمنی بودند ولی ارتباط چندانی نداشتیم، آقای جعفری هم انسان مؤمن و پاکی بود و تلاش خوبی کرد، درباره سید قدرت الله حسینی، نمیتوانم صحبتی کنم... و غلامرضا تاجگردون انسان شریف و پاک دستی است.
این پیرغلام باشتی ادامه می دهد، درباره دوران حضور نماینده کنونی در مجلس باید بگویم که بسیار تلاش کرده است، بهسازی، گازرسانی و آبرسانی به روستاها و سر و سامان دادن و پیشرفت باشت را همه دیدهاند و تغییرات بسیاری کرده است اما باید در کنار عمران و آبادی به سایر نکات هم توجه کند.
صحبت حاج شهریار رو به اتمام است و با آنکه کمی ناخوشاحوال بود اما برای این گفتوگو وقت صرف کرد و از وی از این بابت تشکر میکنم و روی به او میگویم حاج جان سخن آخرت چیست؟ که با لحن آرامی میگوید:
ای مردم، ای مردم اگر جانتان میرود اما نگذارید که انقلابتان از بین برود و ای جوانان، در پای حق بمانید...
انتهای پیام/ک308
نظرات کاربران