تازه های سایت

19. آبان 1394 - 9:35
به قلم سعید رحمانی اصل
حکایت این روزهای ما…
ماشین به ناگاه مجبور به ایستادن در منظقه قدم آباد در خیابان شهید فهمیده شد جوانانی از طایفه گشین که متوجه حضور مهندس فولادی وندا شده بودند بر دور ماشین ایشان حلقه زدند و یکی از آن‌ها بلند فریاد زد (یا علی حاج علی) و چه دلنشین بود نظاره این صحنه‌ها.

به گزارش پایگاه خبری باشت نیوز، سعید رحمانی در یادداشتی نوشت: درخانه مشغول استراحت بودم و عقربه ساعت از ۲۲: ۳۰ گذشته بود محو تماشای حضور مردم از قاب تلویزیون در مراسم ۱۳آبان بودم، دو هفته‌ای هم بود که از دکتر زراعت کیش خبری نداشتم ولی شنیده بودم که در دانشگاه علوم تحقیقات تهران به همین مناسبت سخنرانی نموده بودند.

همین بهانه‌ای شد برای احوال جویی. در میانه مکالمه وضعیت انتخابات را جویا شدند و پاسخ دادم، وقتی نوبت سوال من رسید پرسیدم پس کی می‌آیید پای کار؟؟ به ناگاه به سوال من خندید و آمار‌های پیدا و پنهانی از فعالیتش داد و فهمیدم انگار از قافله عقب بودم.

من که قافیه را باخته می‌دیدم، پرسیدم کی در منطقه حضور پیدا می‌کنید؟ باز پاسخ داد حضورشان متقارن با جلسات اصولگرایان در منطقه گچساران و علی الخصوص حوزه لیش‌تر و خیرآباد در طی ۲ هفته آتی است. این موضوع شایسته تقدیر از ایشان بود و نمی‌دانم آنگونه که بایستی باشد آن شب آنرا خوب ادا نمودم یا نه!!
با اتمام تماس، دوستی از طریق واتس آپ پیام داد که باید آماده حضور در باشت شویم. از‌‌ همان ابتدای صبح تماسهای پی در پی از سوی حلقه دوستان باشت برای هماهنگی امور برقرار شد. تماسهای مکرر لطف اله موسوی که از انتخابات‌های قبل در ستاد سیدقدرت حسینی در باشت می‌شناختمش و پتانسیل بالایش همواره مایه حرص خوردنم بود (به هر حال رقیب بودیم) دیگر امانم را بریده بود.

 

وعده ساعت ۱۳: ۳۰ بود ولی به دلیل جلسه مهندس فولادی وندا با حاج علیمراد جعفری در شیراز ناهماهنگی در برنامه به وجود آمد ولی هیچ کس آن روز ناراحت از این تاخیر نبود. تصاویر ارسالی از شیراز نیز میخی دیگر برای کوبیدن بر تابوت انحراف دادن اذهان مردم از سوی جریان رقیب شد.

در برنامه تعیین شده ظاهراً ۱۰ جلسه در دستور کار بود و وقتمان نیز اندک. ۱۰ جلسه‌ای که ۶ میزبان آن در طی سالیان اخیر همواره با جریان نماینده فعلی بودند!!

راهی روستای بهره عنا شدیم آنجا که میزبان در انتخابات قبلی بنا به گفته دوستان بعد از پیروزی نماینده فعلی، ۵۰ دانه فشنگ برنو تیر انداخته بود حال از نامهربانی‌ها سخن می‌گفت.
هوا رو به تاریکی رفت، وارد باشت شدیم راهی نبود جز اینکه ۴ تا از جلسات را به هفته دیگر موکول کنیم و هماهنگی لازم به عمل آمد.

 

اما به یقین گل سر سبد آن روز به حرمت ردا و عبایش دیدار با سید دوست داشتنی، حجت الاسلام والمسلمین سیدنادر حسینی بود دیداری که در آن رهنمودهایی برای ترسیم نقشه راه و دعاهایی برای بدرقه مهندس فولادی وندا در این مسیر نمودند. (ممنون سید دوست داشتنی)

 

کوچه و پس کوچه‌های شهرستان باشت را می‌پیمودیم تا به مقصد آخر برسیم.

ماشین به ناگاه مجبور به ایستادن در منظقه قدم آباد در خیابان شهید فهمیده شد جوانانی از طایفه گشین که متوجه حضور مهندس فولادی وندا شده بودند بر دور ماشین ایشان حلقه زدند و یکی از آن‌ها بلند فریاد زد (یا علی حاج علی) و چه دلنشین بود نظاره این صحنه‌ها.
آخر شب در منزل حاج نادر گرامی در دفتر هزار برگ خودم عنوان مطلبم را می‌نوشتم (حکایت این روزهای باشت…) که ناخود آگاه متوجه نگاه زیر چشمی لطف اله موسوی و تلاشش برای خواندن آن و لبخندی که بر لبانش نقش بسته بود شدم ولی وقتی می‌دیدم جمعیت حاضر عکس جلسه شیراز را برای
یکدیگر ارسال می‌کنند پیش خود گفتم بهتر است عنوانش را حکایت این روزهای جریان بگذارم.

 

حکایتی که از تداوم حضور ما در تمامی گستره جغرافیایی سرزمین باشت وگچساران و تسخیر قلب مردمان این دیار دارد.
آری سفر به باشت به پایان رسید ولی تماً شنیده‌اید که می‌گویند:(به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست…)
شهر من بوسه برخاکت، استواریت را می‌ستایم)

 

۳

۴

۵

۶

۷

۸

۹

۱۰

۱۱

۱۲

۱۳

۱۴

۱۵

۱۶

۱۷

۱۸

۱۹

۲۰

۲۱

۲۲

۲۳

۲۴

 

 

 

انتهای پیام/

دیدگاه‌ها

آخی،،،،،،بخدا دلوم سی فولادی ایسوزه،،،،نونن چه خبره؟ نونن سیل ایخا بیا،،، ای داد بیداد
بر خر مگس محرکه نعلت،، نگاه چه آدمهایی با فولادین،،، سر چیلتون وش نیکنیت.. رأی ما دکتر تاجگردون
آقای رحمانی کدوم جوون گشینی تو خیابان فهمیده فریاد زده واین حرف رو زده،چرا دروغ میگی دوست عزیز،فرافکنی ممنوع برادر
اخ که دوباره روزای مهربونی شروع شده.این روزا همه برای رای جمع کردن میشن ککا جونی.خوبه والا....روزای ادم فروشیتون هم میرسه
اقاي عزيزااله هوشياري اين ميلاد هوشياري اينجا چكار ميكنه حالا بروجمعش كن به قول خودت ليدر تاجگردوني واقعا خجالت داره براتون
این بار کمر تاجگردون متکبر خواهد شکست
به خدا دارید خودتونو خسته میکنید همش عکس های تکراری,به باشت رسیدیم تو خیابان جوانی بهمون گفت. مگه کانون خاطره نویسی هست. تاجگردون جشنه بنه شلال دون
جوابیه ای به جناب آقای هاشمی عنا با سلام و عرض ادب و احترام به همه مخاطبین عزیز دوست عزیز و اهل قلم بنده آقای رحمانی حکایت این روزها را در رسانه بیان کردند ود و یک روز را رو به افق نگاشتند .روزی که با یا علی حاج علی آغاز و حسرت را در دل مخالفان انداخت.حکایت دعوت ها و حمایت ها از سرزمین باوی ، جایی که تاجگردون حتی تصورش را نمی کرد زیرا امیدش به زادگاهش بود.زادگاهی که خود و اطرافیانش با اعمال سلیقه های فردی حقوق مردمانش و اندیشه فرزندانش را نادیده گرفتند. من از دیار باوی سخن میگویم از دیار مردهای کوه صفت و شیر زنان مرد صفت. دیار سیاست و سیاست در علم سیاست خاطره ها نیز دخیل می شود .چون آب که سیاست میخواهد برای خوراندنش و چون نان که مدیریت میخواهد برای به دست آوردنش برادر من حقیقت تلخ هست و کتمان آن امری ناپسند . خوب میدانید که سادات بهره عنا حمایت قاطعانه خویش را از آقای فولادی بیان داشتند و این امر موجب نگرانی شما و طیف اصلاح طلب شهرستان گشته است.نه تنها سادات معظم و معزز عنا بلکه کلیه طوایف باشت و باوی از شادگان تا امام ضامن و از سادات بیدک تا تلخاب احمد زاده در صف انتظار برای حضور یک مرد جهادی و یک چهره نفتی هستند .عکسها و دیدارها بیانگر صحت گفتار و مطلب من است . و این هیاهو و موج ها بزرگ و بزرگتر خواهد شد به یقین. دوست من آقای سید کرامت هاشمی عنا بهتر بود بنویسیم ما برای اندیشه های مردم سرزمینمان باشت و باوی احترام و برای تک تک رای های آنها احترام میگذاریم تا خدای ناکرده کدورتی پیش نیاید. جاده ها همان جاده ها و بلوارها همان هر نماینده سهمیه و حماسه ای افرید و تلاش نمود اما قرعه فال بنام تاجگردون تمام شد. امیدوارم متوجه منظور بنده شوید. چشم نپوشیم از واقعیات و چه خوب درک کرده است شخص دکتر تاجگردون که این مجلس و انتخابات متفاوت هست. و من امیدوارم و امید است که با اتحاد و عدم قومگرایی و تفرقه که برادران مخالف علیه مهندس پولادی وندا به راه انداخته اند و به قول خودشان جنگ روانی را در باشت راه انداخته اند تا شاید از آبی که گل آلود شود ماهی بگیرند اما من میدانم این آب با هوشمندی و هوشیاری جوانان و بزرگان اصولگرا حتی غش در ان نمی افتد . در دوره ای که دوستان اصلاح طلب از کاه ها کوه میسازند و مسولین را به بهانه های مختلف به همراهی فرا میخوانند و برای برگشت یک نفر دست به تخریب میزنند و خانواده شهید را مورد هجمه ها و تهدید ها و ناسزا ها قرار میدهند کدام عدالت میتواند حاکم شود ؟ کدام سخن را میتوان نوشت؟ خدمت بی منت آن زمان تحقق میابد که فرد نه به عنوان منیت گرایی بلکه به عنوان ما به آن نگاه بیندازد .نه با وعده اشتغال خانواده ای را درگیر افکار و تردید انهم در دقیقه 90 انتخابات .خدمت بی منت آن روزها رجایی ها بود و این روزها قند ها و برنج ها و روغن های انتخابات .اری خدمت بی منت بدون منت خدمت کردن است. متاسفانه یکی از نکاتی که شما و دوستانتان بر روی آن چشم بسته اید بیان حقایق و اوضاع و احوال منطقه هست .شاید از این که شما کوچ کرده اید و منابع اطلاعاتی شما آپدیت نشده فرموده اید که تاریخ سیاسی نمیدانیم.این روزها با آن روزها مربوط به دو دور و دهه است دهه قبل از 94 و دهه 94 .مردم صداقت میخواهند . مردم شهر من اشتغال برای همه طوایف میخواهند نه یک طایفه و قشر خاص .مردم من شورای مشورتی میخواهند نه اینکه در گچساران شورای جوانان و نخبگان و رسانه وووووو باشد و برای باشت یک دفتر و سه لیدر که فقط خود را میبینند .آیا نمیدانید آن سه لیدر جز خود و خانواده کسی را ندیده اند؟ آیا پرسیده ای از خودت که به قول خودتان طایفه سادات محترم عنا با اینکه در دور گذشته اکثرا با دکتر تاجگردون بوده اند چندین نیرو به کار گماشته شده است. ایا گمان میپنداری طرح هادی در هیچ کجای کشور برگزار نمیشود؟ آیا میپنداری بودجه دهیاری و بنیاد مسکن و راه شهر سازی فقط مختص به عنا بوده است؟ قبول کنید عرصه رقابت و سیاست اینبار متفاوت و خوب می دانید حاج پولادی وندا در دیار مردان بی ادعای پر محتوا (باشت و باوی) تنها نخواهد بود.// چنین می اندیشم نیمی در سایه ، نیمی در آفتاب کجا آسمان به پایان میرسد ؟ ! انگشت اشاره ما رو به بالاست یقین طلوع میکندانسان با دفتر هزار برگش .(زنده یاد حسین پناهی) در پناه خالق بابونه ها جاوید بمانید محسن ظفری /23/08/94
در صفحه عصر دنا نوشته مخربان مثبت و به فرماندار قبلی گچساران اشاره کرده من نوشتم مخربترین مثبت خود عصردناست که اونجا نزاشتنش تو نظرات میشه این نظرو شما ثبت کنید

نظرات کاربران