25. شهريور 1395 - 10:22
بچه پول دارها زل زده اند به ما...
این روزها بچه پول دارها با عکس هایی که از خودشان منتشر کرده اند، در مرکز توجه اند و بحث های داغی در جامعه به راه انداخته اند. البته کم نبودند دانشگاهیان و اکتیویست هایی که سال ها فریاد زدند و از توزیع نابرابر ثورت در ایران گفتند، اما دریغ از گوشی شنوا.

هفته نامه چلچراغ - بهرنگ صدیقی: این روزها بچه پول دارها با عکس هایی که از خودشان منتشر کرده اند، در مرکز توجه اند و بحث های داغی در جامعه به راه انداخته اند. البته کم نبودند دانشگاهیان و اکتیویست هایی که سال ها فریاد زدند و از توزیع نابرابر ثورت در ایران گفتند، اما دریغ از گوشی شنوا.

 
گویا لازم بود خود این بالا نشین ها پا پی بگذارند و رسما خودشان را معرفی کنند و نماش دهند تا حواس ها جمع شود. حالا دیگر وجود شکاف طبقاتی نه قابل انکار است نه نادیدنی.
این عکس ها را که می بینی، به کل خواب از سرت می برد، حتی اگر خودت را به خواب زده باشی. حالا دیگر دشوار نیست فهم این که در این مملکت، و البته در دنیا، اشکال نه در کمبود منابع و تولید ثورت که دز توزیع آن هاست. حال دیگر بچه پولدارها جلوی چشممان اند و ماشین ها و ساعت ها ویلاها و استخرهایشان را صادقانه (!) در چشممان فرو می کنند.
 
حالا وقت خوبی است که روشن تر وراندازشان کنیم و برای این کار لازم است به اجمال به تولید و توزیع ثروت بپردازیم. البته که در مجال کوتاه یک چنین یادداشتی امکان طول و تفصیل مطلب نیست و جاهایی به ناگزیر دقت بحث فدای طرح ایده ای کلی در این باب می شود.
 
بچه پول دارها زل زده اند به ما
 
 

تولید و توزیع و مصرف ثروت

با این همه، خوب است با چند عدد و رقم ساده شروع کنیم. اگر تولید ناخالص داخلی را، با همه عیب و ایرادهایی که دارد، معیار تولید ثروت در یک کشور بدانیم، از مجموعه حدود 72 تریلیون دلار ثروتی که کشورها در سال 2013 در جهان تولید کرده اند، سهم ایران  چیزی در حدود 370 میلیارد دلار بوده است.
جالب این که سهم ایران 10 سال پیش تر، یعنی در 2003، در این عرصه قریب به 135 میلیارد دلار بوده و این یعنی اقتصاد ایران توانسته طی 10 سال حدود سه برابر ثروت تولید کند و البته رقم سرانه این تولید هم کم و بیش همین رشد را در این دوره نشان می دهد.
این آمار و ارقام به سادگی به ما می گویند که در این 10 سال ثروت نسبتا چشم گیری در ایران تولید شده است. اما پرسش اساسی این است که این ثروت از کجا رفته؟ چطور مدیریت شده؟ و خرج چه چیزهایی شده؟
شاید بهتر باشد یکی دو عدد و رقم دیگر را هم مرور کنیم تا شاید سرراست تر به پاسخ پرسش های فوق برسیم. بنا بر گزارش مرکز آمار ایران، در سال 92 هزینه هایی که یک خانوار متعلق به 10 درصد فرودست جامعه کرده اند، به طور متوسط چیزی در حدود 6 میلیون و 500 هزار تومان بوده، در حالی که این رقم برای خانواری متعلق به 10 درصد فرادست نزدیک به 88 میلیون تومان بوده است.
مقایسه هزینه این دو گروه به ویژه در یک مورد جالب توجه است و آن هم هزینه ای است که برای تفریح می کنند. در حالی که این رقم برای 10  درصد خانوارهای فرودست فقط سالی 58 هزار تومان است، 10 درصد فرادست بالغ بر یک میلیون و 650هزار تومان برای تفریحاتشان خرج می کنند و این به معنای تفاوتی 28 برابری است!
 
همین می شود که 43 درصد جمعیت ایران سال به سال به سفر نمی روند و بین هزینه ای که این دو گروه برای رستوران و هتل می کنند، 47 برابر فاصله می افتد. و البته اضافه کنید به این ها تفاوت 40 برابری در هزینه برای تحصیل بین این دو گروه، 45 برابری هزینه برای حمل و نقل، 31 برابری اثاث منزل، 33 برابری پوشاک و کفش، 16 برابری بهداشت و درمان و...
 
بچه پول دارها زل زده اند به ما
 
 

بچه پول دارها کیست اند؟

این که این بچه پول دارها کیست اند، کسی درست نمی داند. از کجا آمده اند؟ مشخصات فردی و اجتماعی شان چیست؟ چطور و از چه طریقی چنین ثروتی کسب کرده اند؟ جواب هیچ یک از این پرسش ها را نمی دانیم و پاسخ به آن ها البته که کند و کاو دقیق و مفصلی می طلبد. اما خوب است حالا که از این 10 درصد فرادست مملکت مان رونمایی شده، ما هم کمی بیشتر در این خصوص کنکاش کنیم. شاید از این طریق بتوانیم تا حدی فضایی را بشناسیم که چنین موجوداتی را پرورده است.
می گویند این افراد شش درصد از جمعیتمان را تشکیل می دهند. اگر چنین باشد، با حدود چهار میلیون نفر سر و کار داریم که البته در میان خودشان هم فرداست و فرودست دارند. بخش فرادست این جمعیت را به نظر می توان در میان آن بخشی از جامعه مان یافت که در خانه هایی با زیربنای بالاتر از 500 مترمربع زندگی می کنند که بنا بر آمار 0.27 درصد از خانوارهایند، یعنی حدود 46 هزار خانوار و بنابراین حدود 160 هزار نفر. چنین جمعیتی است که حالا خود را به رخ باقی جمعیت ایران که بیش از 77 میلیون نفرند، می کشند.
گفته اند این جمعیت فرادست ایران در وضعیتی شبیه به متمول ترین بخش از ایالات متحده آمریکا زندگی می کند. لابد همان طور می خورد، همان طور می پوشد، همان طور سفر می رود و خانه و زندگی و تفریحاتش شبیه به همان هاست و البته همان طور بر گُرده باقیِ مردم سوار است. اما در آمریکا و دیگر ممالک راقیه به واقع چه خبر است؟ آیا چنین شکاف عظیمی در دیگر نقاط جهان هم وجود دارد؟
گویا وضعیت در آن ممالک هم چنین است. آمارها حاکی از آن اند که در آمریکا 1 درصد فرادست 45.5 درصد از کل ثروت ها را در دست دارند و 40 درصد فرودست تقریبا هیچ ثروتی ندارند. در همین سرزمین 9 نفر طی دو سال اخیر هر یک 13 میلیارد دلار ثروت دست و پا کرده اند و اگر یک کارگر آمریکایی هوس کند چنین پولی به هم بزند، باید 250 هزار سال کار کند! اوضاع جهان هم دست کمی از این ندارد و در آن نیمی از جمعیت جهان، یعنی 3.5 میلیارد انسان، فقط صاحب یک درصد از ثروت جهان اند، در حالی که 1 درصد فرادست 48.2 درصد از ثروت ها را در اختیار دارد.
 
بچه پول دارها زل زده اند به ما
 
 

نابرابری و مصرف متظاهرانه

اما این بحث، در کنار این آمارهای اقتصادی وجهی دیگر نیز دارد و آن این است که به رغم تفاوت های پیش گفته بین فرودستان و فرادستان در برخورداری از ثورت، شکاف بین این دو گروه در ایران در سال های اخیر کاهش یافته است.
 
درواقع، بنا بر آمار موجود در حالی که در سال 1384 درآمد 10 درصد خانوار فرادست 13.94 برابر درآمد 10 درصد فرودست بود، این نسبت در سال 1391 به 9.84 برابر کاهش یافته است. ضریب جینی نیز که می تواند معیاری برای قضاوت درخصوص نحوه توزیع درآمدها باشد، در همین سال ها دلالت بر همین امر می کند (این ضریب از 0.4 در سال 84 به 0.35 در سال 92 کاهش یافته است که دلالت بر کاهش شکاف درآمدی بین این دو گروه وجود دارد.)
با این وصف، باید پرسید به واقع چرا حالا که این شکاف رو به کاهش است، بچه پول دارها سر و کله شان پیدا شده؟ به تعبیری دیگر باید پرسید نسبت این به پول دارها با شرایط تاریخی/ اجتماعی حال حاضر جامعه ایران چیست؟ به نظر می رسد برای پاسخ به این پرسش تبیینی جامعه شناختی نیاز داریم که البته بسیار پیش تر در سنت جامعه شناسی فراهم آمده است.
تورستن وبلن با مفهوم مصرف متظاهرانه و فراغت متظاهرانه پاسخ این پرسش ها را داده است، آن هم قریب به 115 سال پیش.
این مصرف و فراغتی را که بچه پول دارهای تهران امروز به نمایش می گذارند، به خوبی در این مفهوم می گنجد، گرچه وبلن آن را برای جامعه آمریکایی آن زمان به کار برده بود. او به نحوی پیش گویانه در 1899 که هنوز 15 سال از اختراع اولین خودرو نگذشته بود، پیش بینی کردروزی رقابت برای نمایش اتومبیل ها، رنگ و مارک و تودوزی و چه و چه در آن ها به داغ ترین رقابت ها بدل شود. و حالا در این گوشه از دنیا، در تهران چنین رقابت و هم چشمی ای عجیب داغ شده است و در عکس های سلفی این جماعت فرادست، اتومبیل یکی از اجزای اصلی و همیشگی است.
مصرف متظاهرانه مصرفی است که نه برای رفع نیاز که صرفا برای خودنمایی صورت گیرد، برای کسب وجهه و برانگیختن رشک دیگران، و برای جلوه فروشی به دیگران و در مقابل آن کسب احساس خودبزرگ بینی. درواقع، مصرف متظاهرانه از راه های بالارفتن از نردبان منزلت اجتماعی و تثبیت موقعیت بالانشین هاست. به تعبیر وبلن، این جماعت بالانشین زمان را هم به همین شیوه متظاهرانه و فخرفروشانه مصرف می کنند و برای انجام کارهای بیهوده و تلاف وقت و خلاصه به روال فراغت متظاهرانه.
 
 
بچه پول دارها زل زده اند به ما
 
 

وبلن این راه و رسم زندگی راه از آنِ کسانی می داند که کار کردن را پَست می شمارند و با نشان دادن این که می توانند بدون کار کردن گذران زندگی کنند، منزلت کسب می کنند و این خود چنان رقابتی را در جامعه بر می انگیزد که مهم ترین مسابقه فوتبال هم در جهان به گردش نرسد؛ رقابتی هم میان خود بالانشین ها و هم البته به نحوی بیهوده میان فرودستان و فرادستان و این یکی از قضا چه مابه اسباب تفریح بالانشین ها را هم فراهم می آورد.

نکته این که، وبلن این سیاق زندگی را عمدتا سیاق سرمایه داران مالی می دانست. همان ها که سرمایه داران صنعتی را از دور خارج می کنند یا دست کم مرتبتشان را پایین می کشند. همان ها که قرار است از خودِ پول، پول بسازند و اگر بشود چنین کرد که دیگر چه نیازی به کار کردن است؟ لازم نیست دستت را آلوده کنی به تولید. و گویا حالا چنددهه ای است که جماعتی چنین کرده اند و شده.
رواج همین سبک و سیاق زندگی است که رقابت برای به رخ کشیدن پول ها را به داغ ترین رقابت ها بدل می کند، و مهم تر از همه این که زندگی را به کل و در تمام حیطه ها بازاری، مبتنی بر قواعد بازار می کند. چنین جامعه بازارمحوری از محصولات پیوند سرمایه داری مالی با سرمایه داری انحصاری است.
 
در چنین شرایطی است که مصرف متظاهرانه و فراغت متظاهرانه در بخش کوچکی از جامعه رواج می یابد؛ یعنی در میان همه فرادستانی که گرچه جمعیتشان اندک است، اماتقریبا تمامی منابع ثروت جامعه را در اختیار خود می گیرند.
مصرف متظاهرانه ای که از آن صحبت می کنیم، ابداع بچه پول دارهای تهران نیست البته. چنان رشدی در جهان دارد که آمارش سر به فلک می زند. به ارقام زیر درخصوص هزینه برای برخی اقلامی که ذیل مصرف متظاهرانه می جنگند، در مقایسه با هزینه های واجب مربوط به سال 1999 توجه کنید:
- پولی که سالانه برای خرید عطر و عبیر در اروپا و ایالات متحده آمریکا خرج می شود، 12 میلیارد دلار است. این درست همان مقدار پولی است که سالانه برای تامین و بهداشت زنان باردار در کشورهای جنوب لازم است.
- پولی که سالانه در ایالات متحده آمریکا صرف خرید لوازم آرایش می شود، 8 میلیارد دلار است. این رقم را مقایسه کنید با 9 میلیارد دلاری که سالانه لازم است تا تمامی ساکنان کشورهای جنوب از آب آشامیدنی سالم و امکانات بهداشتی بهره مند شوند.
- و البته 780 میلیارد دلار هزینه تسلیحات نظامی در جهان نگویم که چه ها که با آن نمی شود کرد.
و دیگر نگویم که حالا این داده ها خیلی قدیمی اند و پولی که حالا آمریکاییان برای لوازم آرایش می دهند، ند سالی است که از مرز 33 میلیارد دلار هم گذشته و هزینه نظامی هم که در جهان سر به 1.7 تریلیون دلار کشیده است. و حالا با رویت بچه پول دارهای تهرانی، نه فقط این ها دیگر شعار نیستند که واقعی ترین واقعیت هایی اند که دور و برمان می گذرد والبته چه تلخ. واقعیت هایی که آمار و ارقامی واقعی از مرگ و بیماری میلیون ها انسان به سبب عدم دسترسی به امکانات اولیه دلالت بر آن ها دارند که همه آن ها در دسترس اند.
 
بچه پول دارها زل زده اند به ما
 
 

واسطه گری مالی و مصرف متظاهرانه

این که از زبان وبلن گفته شد که سرمایه داری مالی با مصرف متظاهرانه پیوندی وثیق دارد، نشانه های انضمامی اش هم جلوی چشممان است. رشد دسته شغلی واسطه گری مالی، از بانک های تجاری بگیرند تا تعاونی های اعتبار و شرکت های بیمه و انواع صندوق ها و کارگزاران، در همین سال ها در ایران به قدری زیاد بوده که صدای اتاق بازرگانی ایران هم درآمده که: «می خواهیم بررسی کنیم که چه عواملی در سال های گذشته باعث رشد واسطه گری های مالی و دلالی و سر فرود آوردن تولید شده است؟ چه جاذبه هایی در واسطه گری های مالی وجود دارد که مردم از تولید روگردان می شوند؟»
به اعتقاد او، دولت باید این حرکت را بشناسد و در جهت عکس واسطه گری های مالی و دلالی حرکت کند. رییس اتاق بازرگانی ایران در این باره تاکید می کند: «اگر این کار را نکینم، با وجود کارهای اورژانسی، در آینده تولید ما در سایه بخش های غیرمولد متوقف خواهدماند.» بی راه هم نیست که بیشترین تعداد اعضای تعاونی هایی که در حال حاضر فعال اند، مربوط به رده واسطه گری مالی اند.

نظرات کاربران