به گزارش خامی ،
به نقل از خبرگزاری بسیج، از همان لحظاتی که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور دو دوره گذشته کشورمان به همراه خانواده و هیئت همراه، وارد فرودگاه بین المللی اهواز شد، می توانستیم حدس بزنیم که حضور وی در زیارتگاههای راهیان نور شهرهای مختلف استان خوزستان، با واکنش های جالب مردم و زوار همراه باشد. چرا که مردی که یکی از مهمترین دلایل محبوبیت وی در دوران ریاست جمهوری، حضور مستمر در یکایک استانها و ارتباط مستقیم و رو در رو با مردم دور افتاده ترین روستاهای کشورمان بود، نزدیک به ده ماه، برخورد مستقیم و بی واسطه ای با مردم نداشت.
پس از زیارت و بازدید احمدی نژاد از زیارتگاه شرق کارون و اردوگاه شهید مهدی باکری، نوبت به زیارتگاه علقمه در خرمشهر رسید که جمع کثیری از زوار با پاهای برهنه در آن خاک پاک حضور داشتند و زیارت می کردند. برخوردهای گرم و صمیمانه احمدی نژاد با خادمان شهدا و همچنین زوار زیارتگاه علقمه، باعث می شد تا مردم نیز آن حیا و خجالت همیشگی را کنار بگذارند و با رئیس جمهور سابق کشورشان بی واسطه تر صحبت کنند. از حق نگذریم احمدی نژاد هم با صبر و متانت فراوانی به صحبتها و درد دلهای آنان گوش می داد. در طرف دیگر که نگاه می کردی متوجه می شدی عده ای از بانوان زائر دور همسر رئیس جمهور سابق کشورمان جمع شدند و ضمن خوش و بش با وی، درد دلهایی می کنند.
نزدیک تر رفتیم و به صحبتهای زوار علقمه با محمود احمدی نژاد گوش دادیم. یکی از خادمان شهدا با نام سجاد راسخی که از تهران به خرمشهر آمده بود و حسابی آفتاب سوخته شده بود، مصافحه ای گرم با احمدی نژاد داشت. احمدی نژاد پیشانی او را بوسید و در مقابل هم این خادم شهدا، بر چفیه رئیس جمهور سابق کشورش بوسه زد. راسخی به احمدی نژاد گفت: آقای احمدی نژاد خیلی خوش آمدی. خیلی دلمان برایتان تنگ شده بود. چرا دیگر در تلویزیون ظاهر نمی شوید. احمدی نژاد هم با خنده و به شوخی جواب داد: هشت سال من را تحمل کردی، دیگر بس است. این خادم شهیدان وقتی که دید هیئت همراه دکتر احمدی نژاد به راه افتاد، به یکباره و با عجله گفت: آقای احمدی نژاد، حالا که تا اینجا اومدین می شه ازتون انتقاد هم بکنم؟ احمدی نژاد گفت: حتما بزرگوار. راسخی گفت: دکتر عزیز، من و خانوادم برای سربلندیت توی هر دو انتخابات، از جون مایه گذاشتیم، همیشه قبولت داشتیم، از گرونی ناراحت نبودیم، فقط یه چیزی خیلی افسردمون می کرد. آقای احمدی نژاد عزیز، راستش یکی دو سال آخر رئیس جمهوریت، اون احمدی نژاد ما نبودی، حس می کردیم مردمی بودنت کم شده، چون به نصیحتهای مردمی که به شما رای داده بودن، بی اعتنایی می کردی. آقای احمدی نژاد از دست من ناراحت نباشید، ولی من حق دارم به عنوان کسی که دو دوره انتخابات ریاست جمهوری به شما رای دادم، یه این کار شما انتقاد کنم و دکتر به مسیرش ادامه داد.
احمدی نژاد به لب اروند رود رسید و در کنار نیزارها و در نزدیکی مرز عراق، با زوار زیارتگاه علقمه به خوش و بش پرداخت. در این میان احمدی نژاد توجه ویژه ای به یکی از زوار سالخورده علقمه داشت. اسماعیل منافی، بازنشسته سابق نیروی انتظامی با صدای بلند، یک تک بیتی را برای محمود احمدی نژاد خواند و در مقابل جمعیت حاضر گفت: مطمئن باش که اگر با ولایت باشی، ملت دوباره تو را دوست خواهند داشت. احمدی نژاد هم در جواب اسماعیل منافی گفت: انشالله همیشه سربلند و موفق باشید و برای ما هم دعا کنید. دعا کنید که خدمتگزار باقی بمانیم، جایش فرقی ندارد.
در میان مسیر، به زمزمه های مردم که خوب گوش می دادی، همگی از نبودن چهره خاص دولت دهم در میان هیئت همراه رئیس جمهور، اظهار شادمانی می کردند و در پاره ای از موارد هم این خوشحالیشان را به صورت علنی نشان می دادند.
در آن میان یک خانم سالخورده بلند صدا زد: آقای دکتر... احمدی نژاد هم مسیرش را اندکی کج کرد و به سمت وی رفت. خانم سالخورده با پسرش "حسان" بود. حسان پس از روبوسی و تبریک عید به احمدی نژاد، صحبتهای عربی مادرش را برای رئیس جمهور سابق کشورمان ترجمه می کرد، صحبتهایی از وضعیت مسکن مهر آبادان تا وضعیت حقوق و دستمزد حسان. احمدی نژاد هم تمام صحبتهایشان را یادداشت می کرد و در جیب های مختلف خود می گذاشت. حسان پس از ترجمه صحبتهای مادرش، به شوخی گفت: آقای دکتر، من عاشق کاپشن های شما هستم. احمدی نژاد هم بلافاصله کاغذ و قلم را به حسان داد تا آدرس و شماره تلفنش را یادداشت کند تا از تهران یک کاپشن احمدی نژادی برایش بفرستد. حسان هم پس از اصرارهای فراوان سرانجام آدرس و تلفنش را به رئیس جمهور سابق کشورش داد و بسیار شادمان شد.
اذان ظهر شد اما عکسهای یادگاری زوار با احمدی نژاد تمام نمی شد. پس از ذکر مصیبتی کوتاه در عزای حضرت زهرا (س) در حسینیه زیارتگاه علقمه، احمدی نژاد به همراه هیئت همراهش برای برپایی نماز ظهر و عصر در مسجد جامع خرمشهر، عازم این مسجد شدند. پس از اقامه نماز ظهر و عصر، احمدی نژاد برای حال و احوال پرسی به نزد یک روحانی سالخورده به همراه پسر طلبه اش رفت و با هم گپی کوتاه زدند. طلبه جوان پس از خوش آمدگویی به دکتر گفت: آقای احمدی نژاد، مادامی که مسئولان ما با ولایت باشند، طرفدارانشان را از دست نمی دهند، فغان و بیداد از روزی که راهشان اندکی از راه ولایت جدا شود.
اما آخرین مقصد زیارتی دکتر احمدی نژاد، اردوگاه شهید محمودوند در اهواز بود که علاوه بر زائران شهرهای مختلف، پذیرای حدود 20 شهید گمنام تازه تفحص شده نیز بود. در هنگام ورود احمدی نژاد به اردوگاه شهید محمودوند، چند خادم شهدای جوان که در این اردوگاه فعالیت می کردند، نیم دایره ای را در مقابل دکتر ایجاد کردند و مدام این صحبت را مطرح می کردند که ما مطالبه داریم. ما همان احمدی نژاد سال 84 تا 90 را می خواهیم. ما از اینکه می بینیم دیگر مشایی همراهی تان نمی کند، خوشحالیم. ما همان احمدی نژادی را می خواهیم که با افتخار به او رای می دادیم. همان احمدی نژادی که کلام و اعمالش، کلام و اعمال ولایت بود و مورد اعتماد و اطمینان ما. و قس علی هذا ....
در پایان زیارت شهدای گمنام تازه تفحص شده در اردوگاه شهید محمودوند، احمدی نژاد در پاسخ به خبرنگار بسیج در خصوص کاهش بودجه اردوهای راهیان نور در دو سال آخر دولت دهم، ضمن رد این صحبت گفت: 20 سال است به اردوهای راهیان نور می آیم و افتخار می کنم که هیچ گاه برای آن کم نگذاشته ام.
احمدی نژاد که از پاسخ به سوالات و انتقادات فوق از صبح طفره می رفت، تنها این جمله را گفت و جهت عزیمت به تهران راهی فرودگاه بین المللی اهواز شد...
انتهای پیام /
نظرات کاربران