تازه های سایت

25. خرداد 1393 - 10:08
بهارهای بی رج/ نقش هایی که دار می شود
صدای دار قالی بلند و بلندتر می شود. تار و پودهای رنگارنگ و نقش ها زندگی زنان قالیباف را به هم می بافد. نور اتاق کم است.

به گزارش خامی ، به نقل از سرویس اجتماعی سفير افلاك، مفهوم طبقه در نزد مارکس، مفهوم مبتنى بر وحدت است. به عقيده ی او افکار، انديشه‌ها نمودى طبقاتى هستند. انديشه‌هاى مسلط در يک جامعه، انديشه طبقه ی مسلط آن جامعه است. به عبارت ديگر جهان ايده‌ها، ارزش، هنجارها، هنر اخلاق، حقوق و سياست  از نمود طبقاتى جدا نيست.

 

به نظر مارکس، تضاد دو طبقه را مى‌توان در تضاد ميان کسانى‌ که مالک چيزى جز نيروى کار خود نيستند و کسانى‌که وسايل توليدي را در اختيار دارند و ارزش اضافي توليد شده در چنين دستگاه اقتصادى را به‌خود اختصاص مى‌دهند خلاصه کرد.

 

سرمایه دار، مالکیت وسایل تولید را در اختیار دارد و طبقه ی کارگر یا پرولتاریا هیچ چیز را در تملک ندارد و در نتیجه منافع مشترک اقتصادی حاصل نمی شود.

 

اپیزود اول- صورت های زخم

 

صدای دار قالی بلند و بلندتر می شود. تار و پودهای رنگارنگ و نقش ها زندگی زنان قالیباف را به هم می بافد. نور اتاق کم است. مرضیه کنار پنجره ایستاده است. فرشی که پای دارش نشسته؛ دوازده متری است و او هر روز رج هایش را گره می زند. مرضیه می گوید: اگر خدا بخواهد تا آخر تابستان تمام می شود.

 

فرش

 

سمیه کنار دست مرضیه نشسته است. او نقشه ی قالی را می خواند. مرضیه شانه می زند. دست های او بهار می شود. مرضیه دل خوشی از زندگی اش ندارد. او 15 ساله بوده که ازدواج کرده است.

 

صدای دار قالی بلندتر می شود. نقش ها خیال می شود. مرضیه میان صدای دار می گوید: بعد ازدواج نتوانستم درسم را ادامه بدهم. الان با همین حقوق کارگری دخترم را به دانشگاه فرستاده ام.

 

نخ و دار و چله به هم بافته می شود. سمیه نقشه ی قالی را دیگر تمام کرده است. او می گوید: بعضی وقت ها از خستگی از حال می روم. در خانه هم قالی می بافم. تا 3 شب بیدار می مانم.

 

صورت سمیه زرد است؛ شبیه گل های وسط قالی. او دستی به گل ها می کشد. تار و پوها را به هم می بافد. حالا بهار در قالی بیش تر خودنمایی می کند.

 

فرش

 

به سمیه می گویم: از حقوقت راضی هستی؟ می‌گوید: خدا را شکر. اگر روزی دوازده ساعت کار کنیم سه هزارتومان مزد می‌گیریم. سمیه از کار زیاد و نشستن روی دار قالی بیماری روماتیسمی و استخوانی گرفته است.

 

«دکتر مجید ابهری در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس «زنان» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با اشاره به مسائل و مشکلات زنان کارگر، افزود: بسیاری از زنان کارگر سرپرست خانوار نیز هستند، بنابراین باید علاوه بر تربیت فرزندان، مخارج خانواده را هم تامین کنند که در این شرایط با مشکلات آموزشی، بهداشتی و درمانی از سویی و تورم و گرانی از سوی دیگر روبرو می‌شوند.

 

وی با اشاره به عوارض جسمانی که زنان کارگر به آن‌ها مبتلا می‌شوند، اظهار کرد: بر اساس پژوهش انجمن دفاع از حقوق زنان در سال 90، زنان کارگر دچار پیری زودرس، بیماری‌های گوارشی، ریزش مو، بدخوابی، یائسگی زودرس و بیماری‌های عصبی می‌شوند.» (ایسنا، 5 بهمن 92)

 

سمیه پاهایش را دراز می کند. دیگر رج نمی زند.خورشید به صورت سمیه نزدیک شده است. او سرش را خم می کند. سمیه می گوید دو سال پیش بدون قلاب رج می زدم. دستم خونی می شد. امسال کار با قلاب را یاد گرفته ام. حالا زودتر می توانم نقشه ی قالی را به هم بزنم.

 

به سمیه می گویم: چرا برا خودت کار نمی کنی؟ روسری اش را جلوی سر می آورد. می گوید: با کدام پول؟ ما نه پول خرید نخ را داریم و نه پول برای رنگرزی ها. زندگی ما شبیه قالی، بهار نیست.

 

اپیزود دوم- بهار، شکافته می شود

 

مرضیه حالا دیگر رج نمی زند. او می گوید: دو سال پیش چندتا از خانم‌های قالی‌باف را جمع کردم و قرار شد خودمان کارگاه راه‌ب یندازیم و کنار هم کار کنیم. برنامه داشتیم که جفت‌بافی کنیم و بیشتر وقت بگذاریم که کار بهتر بشود؛ اما کسی برای ما دار قالی نمی‌زد و نخ نمی‌فروخت.

 

مرضیه به زنان قالیباف نگاه می کند. آن ها نگاهشان روی دار است و رنگ ها. او می گوید: بیش تر این زنان مادر هستند و برای خرج زندگی طلاهای خودشان را فروخته اند.

 

فرش

 

مرضیه به دستش نگاه می کند. می گوید این ماه هنوز حقوق نگرفته ایم و مجبور شدم حلقه ی ازدواجم را زیر قیمت بفروشم. مرضیه گوشه ی روسری اش را به چشم نزدیک می کند. صورتش را به سمت پنجره می برد.

 

سمیه دار قالی را رها می کند. گونه ی مرضیه را می بوسد. مرضیه و سمیه زندگی شان را در قالی ها به هم می بافند.

 

زنان کارگر گاهی از پشت دار نگاهمان می‌کنند. آن ها دستی تکان می‌دهند و می‌روند سر وقت بهار، حتا اگر در نقش های قالی و نه در زندگی شان نهفته باشد.

نظرات کاربران