8. آذر 1394 - 18:12
خانواده ۱۳ نفره ای در شهرستان باشت که ۱۱ نفرشان نابینا هستند! (+عکس)
با هزار بدبختی بچه‌هایم را بزرگ کردم و دستشان را گرفتم تا سر پیری خودم، آنها دست مرا بگیرند اما روزگار، دست من و بچه‌های من را محتاج دیگران کرد.

به گزارش پایگاه خبری باشت نیوز، فاصله ام که با زن و پسر جوان کمتر شد زن پیش دستی کرد  و سلام کرد، جواب سلامش را که دادم پسر از جیب پیراهنش دو تا نامه نشانم داد .
-آقا ببخشید این دو نامه رو برا کجا نوشتند،
-یکی برای هلال احمر و یکی هم برای بهزیستی
زن می خواهد خداحافظی کند که صحبتش را قطع می کنم و می پرسم نابیناست؟ نگاه زن به من همراه با بغض است، اما جواب می دهد: بله نابیناست! ولی برادر، کاش درد ما فقط نابینایی نصیب الله  (اشاره به پسر) بود، برادرش پیمان و پدرش هم نابینا هستند.

 

 خانواده نابینا (2)

خودم را معرفی میکنم و از زن می خواهم که از وضعیت زندگی شان برایم بگوید، زن اما می ترسد به دو نهاد بهزیستی و هلال احمر در وقت اداری نرسد  و یک روز بیشتر در یاسوجی که هیچکس را نمی شناختند تا شب به خانه اش پناه ببرند، معطل بماند.

پسر همه سعی خودش را کرد تا دستش را به شانه ام برساند و گفت اگر کاری از دستت برمیاد برای رهایی من و خانواده ام از این فلاکت انجام بده انشالله خدا کمکت می کند. مادرش اما با نگاهی رو به آسمان می‌گوید: آدم باید همیشه توکلش به خدا باشه.

آدرس و شماره تلفن شان را می گیرم و با آنها خداحافظی می کنم تا هم آنها به کارشان برسند و من هم زودتر در جلسه ای که با حضور مدیران ارشد استانداری کهگیلویه و بویراحمد در سالن شماره یک برگزار می شد، حاضر باشم.

در طول جلسه فکر  این مادر و پسر عذابم می داد، و دردناک تر از این، صحبت‌های مدیران در جلسه بود که از توانایی و کسب رتبه حداکثر چهارمی اداره خود در سطح کشور سخن می راندند اما زیر پوست این شهر حکایت های دیگری داشت، کاش مدیران بجای دقت در برگه کوچک کاغذی خود، هنگام ورود به جلسه به آن زن و پسر نابینایش هم توجه می کردند، گاهی اوقات شک می کنم که آیا جایگاه واقعی همه این مدیران همین جایی باید باشد که حالا هست؟ و اینکه همه قطعات این پازل، درست چیده شده است، اما شاید هم حق با مدیران باشد، چرا که مهم برای جناب استاندار و معاونین ارائه آمار است نه گوش دادن به درد و دل مستمندان.

دو روز بعد تصمیم گرفتم که به قولی که به آن زن و پسرش دادم عمل کنم. «بوستان باشت» مقصدم بود که راهی آنجا شدم. بعد از پرس و جو خانه شان را پیدا کردم.

یک خانه محقر اما با حیاطی بزرگ، تعارف کردند و وارد شدم پیرمرد انگار منتظرم بود، به کمک دیوار اتاق از جا بلند می شود و بدون آنکه من را ببیند دستش را به سوی من دراز می‌کند، دستش را می‌گیرم  و کنارش می نشینم، صدایش میکنم، آهسته صدایم را دنبال می‌کند و به چشمان بسته‌اش فشار می آورد، به طرفم بر می‌گردد و به حرف می‌آید:

«چند سال است که این مصیبت گریبانمان را گرفته است اول پسر بزرگم نصیب‌الله که ۳۲ سالشه و بعد خودم و بعد از خودم پسر دومم پیمان که ۳۰ ساله‌ست».

می‌پرسم نابینایی شما مادر زادی است؟ مادر نصیب الله و پیمان می گوید: «نه الان سه سالی میشه که یک مرتبه بچه‌ها و شوهر من به این درد بی‌درمان دچار شدند، تازه علاوه بر اینها دو پسر دیگرم هم چشمانشان کم سو شده و بینایی‌شان را تا حدود زیادی از دست داده اند». به زن می‌گویم انگار فقط شما تو خانواده‌تون سالم هستین  که می گوید: «خود من هم ید درمانی می‌کنم».

درد و دل های زن آرام آرام شروع می شود: «نمی‌دانم از کدام دردم بهت بگم، خودم مریض هستم دو پسرم نابینا هستند و دختر و پسر  اون دو تا پسر سالمم نیز نابینا شده‌اند و دختر یکی از  پسرانم  نیز معلول جسمیه».

نصیب‌الله سینی چایی که مادرش ریخته به سمت من هل می‌دهد و تعارف می‌کند  و بعد از تعارف به حرف می‌آید: «یکی از برادرهایم در  شیراز توی میدون میوه و تره بار کارگری می‌کند، اما چون چشمانش کم سو شده کمتر می‌تواند فعالیت کند، همین هفته قبل که برگشته بود، ۱۳۰ هزارتومان پول با خودش آورده بود که نمی دانست به زن و بچه خودش بدهد یا به ما، آخه همه ما توی همین خونه زندگی می کنیم».

می‌پرسم از مدیران درخواست کمک داشته‌اید؟ زن می گوید: «به هر مدیری که فکرش را بکنید رو زدیم، به همه جا یا سر زدیم یا زنگ زدیم فقط سال قبل که رییس بهزیستی کشور آمده بود خانه ما، مدیر کل بهزیستی استان، چهارتا کارت هدیه ۱۰۰ هزار تومنی به ما داد ، البته ماهیانه ۵۴ هزار تومان بهزیستی به ما کمک می‌کند اما چه ارزشی دارد من هر وقت با یکی از بچه هایم می روم یاسوج، تنها کرایه‌اش می‌شود ۵۰ هزار تومان، ما چند بار هم از آقای تاجگردون تقاضای کمک کردیم، ایشان حتی خانه ما هم آمدند و قول همکاری دادند اما متاسفانه قولشان را فراموش کردند».

اجازه می‌گیرم تا از خانه‌شان بازدید کنم، بخاری پوسیده، کمد آیینه شکسته ….دلم میگیرد‌، سوال کردم درآمدتان  از کجاست؟

زن که گوشه اتاق نشسته و به زمین نگاه می‌کند، گوشه قالی را آرام بلند می کند و می‌گوید : «شوهرم رفتگر شهرداری بود. دو سه سال پیش که نابینا شد، برایش از کار افتادگی زدند و ماهیانه ۹۰۰ هزار تومن به ما می‌دهند اما یک قسط ۲۳۰ هزار تومانی بابت وام مسکن، یه قسط ۱۹۷ هزار تومنی که شوهرم وام گرفته و ۱۸۰ هزار تومن هم بابت وام ازدواج پسرم که شیرازه و چشمانش کم سو شده از این ۹۰۰ هزار تومن کم می‌کنند.»

عرق شرم بر پیشانی پدر خانواده جاری می‌شود و بغض امانش نمی‌دهد ، می‌گوید: «با هزار بدبختی بچه‌هایم را بزرگ کردم  و دستشان را گرفتم تا سر پیری خودم، آنها دست مرا بگیرند اما روزگار، دست من و بچه‌های من را محتاج دیگران کرد».

غیر از بغض کاری از دستم بر نمی‌آید علیرغم تعارف فراوانشان برای نهار خداحافظی می‌کنم و در طول مسیر باشت -یاسوج به این فکر می‌کنم‌ مگر می شود از یک خانواده ۱۳ نفری توی یک خانه فقط دو نفر سالم باشند و آنها هم عروسان خانواده باشند با فامیلی متفاوت….

 

خانواده نابینا (1)

خانواده نابینا (1)

خانواده نابینا (4)

خانواده نابینا (3)

…………………………………………………………

گزارش و عکس: صادق الهی نژاد.. امید مردم

 

انتهای پیام/ک308

دیدگاه‌ها

واقعا ناراحت کننده هست امان از این دنیای بی وفا فقط میگم لعنت بر این دنیا با مردمانی نامرد
واقعا ناراحت کننده هست امان از این دنیای بی وفا فقط میگم لعنت بر این دنیا با مردمانی نامرد
واقعا ناراحت کننده هست امان از این دنیای بی وفا فقط میگم لعنت بر این دنیا با مردمانی نامرد
خدا همه بیماران را شفا دهد اما چیزی که هست این جمعیت را ی قابل توجهی برای .... دارند اما خودشان برایش مهم نیستند چون .... فقط به ارای مردم فکر میکند نه خود مردم
اآقای نماینده امام جمعه کمیته امداد کجااااااااااایید که ببینید کمک کنید اینو برای رضای خدا انجوم بدید خبرنگار مارو باش خودش اهل بوستان .باید خبرنگار از یاسوج بیاد جمع کنید بساطتون رو کمیته امداد خواهشا هر چه زودتر بهتر
من این آقا رو میشناسم ازسادگی، مهربانیش هر چه بگی کم گفتی، مسئولین شهر ما فقط به فکر شکم وبچه های خود هستند
واقعا فاجه هست این خدا به داد این خانواده برسه
باسلام خدمت مردم غیور شهرم باشت.. عزیزان تو را خدا هر کسی توان داره در حد استطاعت به همه محرومین شهرمان باشت بلاخص این خانواده کمک مالی ومعنوی کنید تا با انفاق تان از غرفه های بهشتی بهرمند گردیدوگردیم ان شاالله...از برادرفاضل کامران مدیریت سایت بخاطر انعکاس این خبر متشکرم
شما بحث چیو میکنید؟؟مگه مسعولامون میذارن چیزی ب اینا برسه؟اونی ک فقط ب فکر تخته کردن در تالاری یه فکری بحال چنین ادمایی کن
واقعا جای تاسف داره ! معلوم نیست اگر کسی ضعیف شد و پناهی نداشت چه کسی به دادش باید برسه ، به نظرم خود ما لازمه کمک کنیم به این خانواده و سایر افراد ضعیف جامعه .
از همه شما میخوام هر کسی هر چه در توان دارد به این خانواده کمک کند ،من از نزدیک شاهد وضعیت این خانواده هستم
خدا بزرگه انشاالله همچی را خودش درست میکنه.

نظرات کاربران