به گزارش خامی، صبح زاگرس محمد ناصر پاک نژاد در یادداشتی نوشت: این روزها خود را بشر نمی­دانم همچنین همه هم کیشان خویش را زیرا هجمه های رسانه ای و اطلاعاتی که بر جهان حاکم است و توانایی در تغییرتعاریفی که براحتی از دستشان بر می آیند چنان در تفکر مردم سرزمینم شناورند که همچون مردم استحمار شده دو بلوک شرق و غرب ، تمامی تعاریفی که  از بشر و حقوقش دارند را از غرب و نظریه پردازان و رسانه هایش به عاریه گرفته اند.

آنهایی که از شب اگر بدشان بیاید خدا را هم تحریم میکنند زیرا از اعتقاد و ایمان من و تو میترسند.شبی که در آن خورشید فرومینشیند تا نور دل روشن ضمیران  در دلش آن را در ارتباط به معبود خویش نورانی کند و فردای  آن روز تواناترو قدرتر از روز قبل از خواب بلند شوند.

پس آنرا با کمی پیاز داغ اضافه و تبلیغات و ساخت برنامه های موثر بر تفکر من و تو تحریمش میکنند تا این اندازه نسبت به اعتقاد ما ملحدانه کینه ورزند و آرزوی نبودش را دارند.اینگونه ملحدانه به تفکرات ما بد مینگرند که هرچیزی و هرکسی را صاحب حق و حقوق می­دانند اما برای مسلمانان هیچگاه در اندیشه شان این حق وجود ندارد  و در عمل هم مصداق چنین چیزی بارز است که کمی جلوتر چند نمونه از آ ن را شرح خواهم داد.

 تلاش میکنند تا با تعریفی که از بشر وحقش در افکار عمومی دنیا جا انداخته اند را در جهت منافع صد درصد امپرالیستی (فرهنگی،سیاسی،اقتصادی) خویش به کار گیرند و اقدامات زودبازدهی را انجام دهند مثل دوست شدن با برخی کشور های جهان سوم و شاید هم ایران حتی اگر به قیمت بدنام شدنشان در پیشگاه رهبران و ولی نعمتان صهیونیستی خویش گردد هر چند هر چشم بینا و هر متفکری می داند که این دوستی ،دوستی خاله خرسه هم بدتر است.

اما غافل از اینند که مسلمانان بالاخص شیعیان در جای جای این کره­ خاکی ملاک ومعیارسنجششان نه غرب و هم پیمانانشان بلکه کتاب الله، قرآن مجیدو علیم می باشد.

ولی کسانی هستند در این بین که آگاهی کمتری دارند و منبع تغذیه اطلاعاتی خود را تنها رسانه ها و شبکه های غیر ایرانی می دانند و با هر وسیله ای براحتی در گوشه هایی در پشت ذهنشان که از آن آگاهی ندارند (ناخودآگاه) جای میگیرد که حقوق بشر همان هست که اینان میگویند.

وقتی بپذیریم که بشریت همان هست که غرب و قدرت های بزرگ میگویند پس ما چگونه خود را بشر بدانیم در حالی که ما تنها مسلمانیم حق وحقوقی برایمان قائل نیستند.

براحتی اندیشمندان مسلمان ما را ترور می کنند،براحتی دختران مسلمان ما را قاچاق میکنند.براحتی پسران مسلمان ما را عقب مانده خوانده و بدون ایجاد  فضای توسعه و پیشرفت برای آنها استعدادشان را به زیر خروارها خاک میبرند ،براحتی هم دینان ما را دسته جمعی قلع و قمع میکنند.

براحتی وارد یک کشور میشوند و مردمش را به جان هم میاندازند و روبروی دوربین به دغل بازی و حیله مشغول میشود و بعد از پشت لنزها و دور از چشمان بشریت موجود در آن کشور،سرمایه آن را تاراج میبرند و مردم را درگیر خویش میکنند تنها و تنها با عوض کردن جهت آنتن­ ها.

به محض ورود به یک منطقه تصمیم به کشتار نسلی مسلمانان میکنند و از حقوق بشر هم هیچ خبری نیست که نیست و تنها از بشری حرف میزنند که تامین کننده منافع و منابع مورد نیاز آنها باشد. مردم دیگر کشورها هم از آن اعمال دفاع میکنند زیرا بیش از این چیزی به آنها نشان نمیدهند بعد خودشان که منافعشان را تامین کردند و غنی شدند برخی جاها شروع میکنند به حرافی که نباید چنین کاهایی صورت بپذبرد(شریک دزد و رفیق قافله میشوند)

کمی نزدیک تراز این طرف سکه، بعد از همه اقدامات تروریستی علیه بشریت و اقدامات امنیتی عیله کشورها مخصوصأایران می آیند در این مناطق به ظاهر مدافع حقوق بشر باشند وحقوق بشر را پیاده سازی کنند حقوقی که فقط طبق تعریف آنهاو برای رفع موانع و نیازهای آنهاست.

می بینیم چگونه برای بزرگان شیعه حکم اعدام به نقل ازخودشان حکم ضدبشری صادر می کنند وچطور خرسندند از اینکه یکی از علماء بزرگ شیعه و رهبری این گروه را نابود کنند ولی افسوس که نمی دانند شیعه مانند هرگروهی نیست که با رفتنن رهبرش از هم گسسته شود، باید بدانند هرچقدر از این افراد کشته شوند بیداری و خروش و جوشش ارادتمندان به مذهب تشیع، نما و جلوه ای مهیب تر و نابودکننده ترخواهد داشت و تا این خون ها ریخته نشود و هزینه هایاین چنینی پرداخت نشود انقلابی در کار نخواهد بود.اینجاست که شهادت چه شیرین است زمانی که مسلمانان را به هدفشان نزدیک تر می کند.

بخشی هم از شعر شاعر و مداح اهل بیت حاج محمد رضا جوان در تأیید آماده شهادت بودن شیعیان:
داعش،چه ز"ماو کربلا "میدانی؟
ما را ز سر بریده می ترسانی؟

ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
در مستی مرگمان نمی رقصیدیم

ما شیفته ی راه شهادت هستیم
سرباز و فدایی ولایت هستیم

صد بار اگر کشته به راهش گردیم
با جان دگر دوباره بر می گردیم

شاگرد کلاس اول عباسیم
پس روی حسین و زینبش حساسیم

تا باز بفهمی که چه بی پرواییم
با سر به سِتیزِ خنجرت می آییم

پایت به حریم کربلا وا بشود
صد کرببلای تازه برپا بشود ...

در پایان برآنچه که گفته میشود و کوچک تحلیل عامیانه این حقیر می توان برداشت کرد که بشر و حقوقی که غرب از پی آن اسب میدواند، بشر هرکسی است غیر از اندیشه و تفکر اسلامی است یعنی هرکسی جز مسلمان.

پس بشردر تعریفشان  یعنی غیر مسلمان نه من و تو….هشیار بایدکرد مردم،مست را

والعاقبه للمتقین…